یادداشت‌های نیک آهنگ
انتشار مطالب اين وبلاگ در کيهان و رسانه​های مشابه، حرام است
Thursday, June 30, 2005
احمدی‌نژاد گروگانگیر؟
سال ۸۰ وقتی با عبدی و بعدش هم با اصغرزاده مصاحبه می‌کردم، می‌گفتند یکی از دانشجویان آنقدر تندخو بود و بی‌منطق که می‌گفت برویم سفارت شوروی را هم اشغال کنیم. طرف بعد از مدتی قهر می‌کند و می‌رود.

البته من همیشه دلم می‌خواست به جای آن دانشجوی تند خو که الان رییس جمهوری شده، سراغ محسن میردامادی بروم و بپرسم چرا به سفارت انگلیس حمله نکردند(میردامادی بعدها در انگلیس مدرک دکترایش را گرفت!). خلاصه، الان بحث گروگانگیر بودن احمدی‌نژاد حسابی داغ شده و هر چه دور و بری‌هایش می‌گویند که به حضرت عباس شرکت نداشته، گروگان‌های آمریکایی دم خروس را نشان می‌دهند که طرف خودشه.

خدا اخر و عاقبت ما را بخیر کناد
Wednesday, June 29, 2005
قزوین و آثار سو آن بر روابط بین‌المللی
نماینده بوشهر امروز ادعا کرد مشکل خانم رایس با ایران، بر سر شکست در رابطه عشقی با یک جوان ایرانی است! از بد حادثه، جوان مذکور اهل قزوین بوده است.

به هیچ عنوان قصد پیش‌داوری نداریم، و نمی‌خواهیم بگوییم جوان مورد نظر به چه صورتی با خانم رایس ارتباط داشته و احتمالا ایشان را"ماتحت تاثیر" قرار داده یا نه، ولی امیدوارم این حادثه دردناک، باعث شود جوانان قزوینی از این به بعد در آمریکا مراقب رفتار و کردار خود باشند، و با کسانی که ممکن است روزی در آمریکا وزیر یا وکیل شوند، رابطه برقرار نکنند، که یک لحضه غفلت، موجب پشیمانی است...

می‌ترسم چند روز دیگر هم ادعا شود رامسفلد هم دچار همین مشکل بوده است...
دموکراسی خواهی یا مشارکت خواهی
اینکه بخش پیشروی جامعه دارد تلاش می‌کند که برای به سعادت رساندن ایران و ایرانی، با منشی مردم‌سالارانه در چهار سال و چه بسا هشت سال آینده جلو برود، بسیار مبارک و "میمون" است.
نکته قابل ذکر اینکه چرا ناف دموکراسی را به جماعتی بسته‌اند که در ذات با رفتار دموکراتیک مشکل دارد و از آن فقط پالانی ساخته برای نشستن روی دوش بقیه؟ آیا حرکت جماعت مشارکتی صرفا برای نیل به دموکراسی است و یا حفظ جایگاه خود در حکومت؟

وقتی آرای مردم را سیاه و سفید می‌کنیم و رای به مشارکت را رای به دموکراسی می‌نامیم، یک جای کار ایراد دارد! آیا رفتار این جماعت در هشت سالی که سوار بر اوضاع بود، دموکراتیک ارزیابی می‌شود؟ شاید نسبت به دوران هاشمی گفتمان دموکراتیک غالب بود، ولی در بسیاری از لایه‌های حکومتی غیرقابل مشاهده، خبری از فرهنگ مردم‌سالارانه نبود.

اینکه جماعت دوباره می‌خواهند گرد هم آیند و برای سال‌های آینده سیاست‌گذاری کنند، معنای مشخصی دارد که از همین الان دلشان برای قدرت تنگ خواهد شد... خوش دارم ببینم چند در صد شورای سیاست‌گذاری مشارکت به دست کسانی خواهد افتاد که روزگاری هنگام اذان ظهر آستین‌ها را برای نمایش بالا نمی زدند و در وزارت‌خانه‌ها با دمپایی بالا و پایین نمی رفتند. خوش دارم ببینم مشارکتی ها چگونه جوانانی را جذب می کنند که مخالف رفتارهای متظاهرانه‌ای هستند که هنوز هم در میان جماعت جریان دارد. خوش دارم ببینم کسانی جذب می‌شوند که نسبت فامیلی با سران حزب ندارند. خوش دارم کسانی را ببینم که بر اساس شایستگی بالا آمده اند، نه بر پایه میزان خر حمالی و تملق و خودشیرین کنی...

حزب مشارکت،حزب بازی نیست. هر وقت پایه‌هایش واقعا مردم گشت، و حتی برای هواداران همجنس‌خواهش در خارج از کشور حق و حقوقی قائل شد، آنوقت می‌توان امیدوارانه تر به کارکردش نگریست.
Tuesday, June 28, 2005
آژانس اتومبيل کرايه‌ای روزنامه‌نگاران بيکارشده- پناه فرهاد بهمن

يکی دو روز پيش با چند تن از همکاران به شوخی و جدی در مورد شغلهايی که شايد به اجبار مجبور باشيم در آينده‌ای نزديک جايگزين شغل فعليمان کنيم حرف می‌زديم. هرکس چيزی می‌گفت. همه رقم پيشنهادی هم شددر ميان اين بحث ايده‌ای به ذهنم رسيد که با بچه‌ها در ميان گذاشتم و با نظرات آنها به طرح قابل بحثی تبديل شد. ايده اوليه اين بود: «راه اندازی آژانس اتومبيل کرايه‌ای روزنامه‌نگاران بيکارشده» .تصورش را بکنيد گروهی از روزنامه‌نگاران بيکارشده دور هم جمع شوند و با هم يک موسسه اتومبيل کرايه راه بی‌اندازند. چه شود!!! چه از نظر تبليغی، به عنوان يک اعتراض مسالمت‌آميز و چه از نظر اقتصادی کاملا مقرون به صرفه است.

درسي كه از اين انتخاب گرفتم-فرهاد رجبعلی
اين انتخابات دستاورد بزرگي برايم داشت و من را به اين نتيجه رساند كه سالها در توهم آزاديخواهي اكثريت جامعه بوده‌ام. دموكراسي در اين ديار فعلا خريدار ندارد؛ كالاي لوكسي است كه مثل بسياري از اجناس گران قيمت ديگر، تنها قشر خاصي توان خريدش را دارند...
اصل مطلب
عصبانیت
راستش کاریکاتوریست‌های سیاسی گاهی آدم‌های تندخویی می‌شوند، و به قول رلف استدمن، می توانستند تروریست شوند، ولی چون آدم کشی را دوست نداشتند، کاریکاتوریست از آب درآمدند.

من از خاتمی و انتظاری داشتم، برآورده نکرد. مرا سر کار گذاشت. ایرادی ندارد. ولی فردا طرفدارانش ناراحت نشوند وقتی آن روی عصبانیم گل می‌کند. چون آنقدر دلم می خواهد با قلم شلاقش بزنم که جانش در رود. آنقدر دلم می خواهدزجرش بدهم که گفتگوی تمدن‌هایش درد بگیرد!

بحث شخصی یک طرف، بحث بی‌هسته‌ای او در دفاع از حقوق شهروندان سوی دیگر ماجرا است. خاتمی خدمات زیادی کرد، ولی چرا خدماتش را حس نمی کنم؟ چرا برای کارهایی کرد الآن ارزشی قائل نیستم؟ من نمک نشناس نیستم، می‌دانم خیلی چیزها بهتر شد، ولی یادم که مى‌آید چه کشیده ام، و دوستان همکارم چه کشیده‌اند چه بر ایشان رفته، سرم درد می‌گیرد.

از آن بدتر، روزگار روزنامه‌نگاران اصلاح‌طلب رو به سیاهی است. همه افسرده‌اند، همه منتظر روزهای تیره‌اند.

خاتمی کجایی؟ با خودت گفتمان می کنی؟ طفلی...
تحلیل‌های احلیلی-۲
راستش، وقتی از همه چیز و همه جا سرخورده می‌شوی، تنها امیدواری‌ات به خداست و آنچه او مقدر کرده است. یادم به بحث‌هایی می‌افتد که با برو بچه‌های طرفدار معین داشتم، اینکه برای دفاع از دموکراسی، رگ‌های گردنشان آنقدر کلفت می شد که نمی‌دانستی فرق انصار با بعضی‌هایشان چیست.

سوال‌های من که متاسفانه یا خوشبختانه لج خیلی‌هایشان را در آورد، و کاری بیخود قلمداد می شد(چون جواب نداشت، یا روی جواب دادن نداشتند)، معیاری شد حد اقل برای خودم، تا بدانم جماعتی که مدعی پاسخگویی هستند، تا کجا مسوولیت اعمال خود را می‌پذیرند. فرق عمده جماعت راست افراطی با اینان، این است که آنها در کمال پررویی از کارشان دفاع می کنند، ولی این‌ها می خواهند پشت هزار و یک بهانه قایم شوند. انتخابات که قایم باشک نیست!

وقتی در وبلاگ جواد روح خواندم که او و دوستانش برای عید دیدنی به خانه عبدی رفته اند وعباس عبدی گفته که رای نمی‌دهد، حس کردم یک جای کار می‌لنگد. ظاهرا او به اهمیت خروج از حاکمیت یقین پیدا کرده بود که این حرف را می زد. می‌دانست آوردن معین یعنی سقوط مشارکت. و سقوط مشارکت هم معنی خوبی نداشت.

مشارکتی‌ها نامزد مناسبی بر نگزیده بودند، انگار باید آدم ضعیفی را جلو می انداختند، بعدش هم همه کار را بدست رضا خاتمی می‌دادند. معین از سد شورای نگهبان رد می شد، و رضا خاتمی بدون آنکه نیازمند رای اعتماد باشد، معاون اول و به عبارتی رئیس معین می‌شد.

نکته جالب توجه این بود که بهزاد نبوی خیلی دیر به طور رسمی حمایت از معین را آغاز کرد، و این جای سوال فراوانی داشت. در حالیکه بعد از مرحله اول انتخابات بدون اینکه از حق ضایع شده کروبی دفاع کند، همه را ترغیب به رای دادن به هاشمی می‌کرد، بی فوت وقت!

صرف نظر از اینکه از مشارکت دل خوشی ندارم، ولی امیدوار بودم این جماعت محکم‌تر قدم بردارند. حداقل هزینه بیشتری بر راست‌ها وارد می‌کردند، اما آنقدر شل بودند که حد ندارد. حزبی که در دو ماه آخرش خیال می‌کرد بلاگستان نامزدش را به سر منزل مقصود خواهد رساند، دیگر اوجش بود.

سخنان دیروز تاج‌زاده نشان می‌دهد که این جماعت می خواهد به هر نحوی سر پا بماند. این حد اقل انتظار از یک حزب حاکم سابق است. ولی سوال من اینجاست. آیا این حزب توانسته دلایل سقوط خود را بیابد؟ چرا افراد خاصی در آن رشد می یابند و بسیاری از آدم‌های با استعداد جا می مانند؟ معیار ترقی در این مجموعه چیست؟ و...
Monday, June 27, 2005
کدام تبعید-وبلاگ کوچ
بابا انگار خیلی‌ها از این هودر شاکی هستند! چون شایان اهل فضل است ، حیف است مطلبش را نخوانید! البته خارج از بدجنسی بخوانید، چون به هر صورت هودر کم تاثیر گذار نبوده.
نامه عباس عبدی
هر چقدر من از دست عباس عبدی به خاطر سانسور نامه‌ام در جواب به مشارکتی‌های وزارت نیرو عصبانی باشم، ولی باعث نمی شود در بسیاری از موارد حق را به او ندهم. او آدم باهوشی است، و تحلیل‌هایش هم بسیار جالب.
به گمانم نامه عبدی در باب فواید کنار کشیدن هاشمی، یکی از شاهکارهای اوست. پیشبینی‌اش آنچنان دقیق است که حد ندارد.
آنرا حتما بخوانید.
نسخه پی دی اف
نسخه تصویری
بازی‌های هودری با سیاست گذاری‌های محرم‌علی‌خان
جانم برایتان بگوید که هودر گذاشت و رفت لندن، و محرم‌علی‌خان کلی سیاست‌گذاری کرد و رهنمود داد تا هودر برود تهران. هودر که هیچ ارتباطی با هیچ دستگاهی نداشت، راحت وارد شد، و در وبلاگ انگلیسی‌اش نوشت که آی دنیا ما اومدیم. و چون بچه‌های دادستانی انگلیسی سرشان نمی شد، کسی نفهمید که او آنجاست. چند تا از وبلاگ‌ها هم نوشتند که هودر در تهران رویت شده، ولی چون کسی آن وبلاگ‌ها و عکس او را نمی دید، مشکلی نبود. تا آنکه ما برداشتیم و از روی گزارش‌ خودش و عکس دیگران، یک گزارش کوچک انداختیم قد وبلاگمان.
Hossein derakhshan
هودر که در تورنتو اصلا نگفته بود که می‌رود تهران که بگیرندش و با استفاده از "ساپرت" بین المللی بیرونش بیاورند، قبل از رفتن به هیچ وجه با جماعت ... هماهنگ نکرده بود و در تهران هم اصلا مقدمات آمدنش فراهم نشده بود. خلاصه با معجزه وارد تهران شد و حاج‌آقا درخشان، ابوی هودر تصادفی به استقبالش رفت. حالا ما عکس‌ها را در فلیکر دیده‌ایم، و خیال کرده‌ایم که هودر جان خواسته ماجرا را علنی کند، ولی نگو طرح پیچیده محرم‌علی‌خان اینچنین بوده که هودر به تهران برود، بعد در وبلاگ انگلیسی‌اش بنویسد که آنجاست، ولی در وبلاگ فارسی‌اش نه، و نهایتا هم بگوید که در نروژ یا بلخ یا ولایت هرات است.
tehran06 065
آقا چشمتان روز بد نبیند. ما نوشتیم، یعنی در حقیقت از وبلاگ خودش "کپی-پیست" کردیم، که ناگهان محرم‌علی‌خان تاریخ نگار دادش در آمد:"آقا چه کار می‌کنی؟ داری با جان هودرجان بازی می کنی؟ ما کلی سیاست‌گذاری فرمودیم تا از لندن سالم به تهران برسد و ..." من هم گفتم به ما که ابلاغ نفرمودید حضرت مولی! شما مدل انتلجنس سرویس و ۰۰۷ سیاستگذاری می فرمایید، لارنس عربستان را می فرستید تهران، می خواهید ما از برنامه شما خبردار باشیم؟

شب بعدش هم سید ... اندکی نواختمان و ما هم تندتر نوازشش دادیم، به نحوی که گمانم دیگر با هم صحبت هم نکنیم.

القصه، برنامه مشترک هودر و شرکا، به سلامتی تمام شد و قهرمان بی‌بدیل ما از سد وزارت اطلاعات گذشت چون رویین‌تن بود و کسی را جرات دست زدن به بیضه‌های مبارکش نبود.

و اما بحث شیرین [...]:

هودر جان که تا چند روز قبل از رفتن به تهران طرفدار لاریجانی بود(ارتباطی با ماجرای سفارت و اخوی آقای لاریجانی در سفارت و ... ندارد)، به ناگهان طرفدار آقای معین، با حفظ علاقه به لاریجانی شد. و تا آنجا که می‌توانست برما تاخت. ما هم البته اندکی حالش را گرفتیم، که دلمان خنک شود. در تهران هم که بود تا توانست تحلیل داد که دوم خردادی دیگر در راه است و...

از مزایای مباحث دقیق و تحلیلی هودرجان این بود که ما درس سیاست از مکتب محرم‌علی‌خان را به خوبی درک کردیم، و دانستیم چقدر خام تشریف داریم. از آن بدتر متوجه شدیم که "حداکثری" بودن چقدر بد است، و آدم باید نسبی باشد( وارد مقولات اخلاقی نشوم ).

تتمه:
اگر اشتباهی از سوی ما در نگاشتن در باب سفر هودر صورت گرفته است، از ایشان و پدرخوانده گرانقدر، دن‌محرم‌علی خان عذر می‌خواهم، امید است با لطف تاریخی خود ما را ببخشایند.
عکس‌هایی از عکاسی که عکاسی بلد نیست
من مرض دارم، بی تعارف! و در عین حال از این مرض خودم هم لذت می برم. آنهم حرام کردن نگاتیو یا حافظه دوربین است! این جند روز اخیر هم عقده خود کم عکاس بینی من عود کرده بود و حسابی زارت و زورت عکس انداختم، اگر حالش را دارید این چرت

Sunday, June 26, 2005
بی‌وزنی اصلاح‌طلبان-۲
هشت سال پیش، چهار روز مانده به انتخابات دوم خرداد، همراه یکی از همکاران روزنامه همشهری و یکی از مدیران جهاد، در دفتر محسن هاشمی، رئیس دفتر وقت رئیس جمهوری(هاشمی) بودیم. بعد از سخنان هاشمی در نماز جمعه، که نخواهد گذاشت تقلبی صورت بگیرد، در ریاست جمهوری ستادی راه انداخته بودند که با کمک دانش‌آموزان و گروه‌های مختلف، صحت انتخابات را زیر نظر بگیرند. در همان یک ساعتی که با محسن هاشمی جلسه داشتیم، چند بار تلفنی به افراد مختلف که در استان‌های کشور مستقر بودند دستوراتی را با توپ و تشر داد، و به آنها هم گفت که از هیچ چیزی نترسند. بعدش هم فهمیدیم که برادرانش مهدی و یاسر هم در این ستاد هستند...

ماجرا اصلا پیچیده نیست. وقتی این شایعه مطرح شد که جماعت راستی دارند بر پایه فتوای یکی از علما طرح تقلب می‌ریزند، هاشمی که می دید راست با مدیریت ناطق کمر به حذف او بسته، هم مانع وقوع تقلب شد و هم با حرف‌هایش مردم را تشویق به شرکت در انتخابات کرد.

امروز، بعد از هشت سال، ماجرای تقلب آنچنان ساده گرفته می‌شود و مسوولیت خاتمی را چنان فراموش می کنیم که انگار آب از آب تکان نخورده است. وزیر کشور، که از صفات خروس لاری، تنها همشهری آن است، آن‌قدر بی‌خاصیت و ماست است که امکان هر گونه سو استفاده را ناخودآگاه فراهم می‌کند. وقتی می شنوی در حوزه‌های مختلف جماعت هیات نظارت هر کاری دلشان خواسته کرده اند، و جیک وزارت کشور هم در نیامده، چرا که در صورت تعطیلی موقت حوزه‌ها شورای نگهبان تهدیدشان کرده، آنها هم خفه‌ شده‌اند و حرفی نزده‌اند.

الآن که ماجرا را می بینم، به این می اندیشم که چه شد دولت اصلاحات از موقعیت درخشان بعد از مبارزه با سرطان درونی(قتل‌های زنجیره‌ای) به روزگار فعلی رسیده است؟ مگر همین دولت قدرتمند نبود که می خواست از حقوق شهروندی ما دفاع کند؟ چه شد؟ دولت خاتم بو اسحاقی خوش درخشید، ولی درخشش آن زیادی مستعجل بود.

به نظر من، شکست خاتمی در روزهای بعد ۱۸ تیر ۱۳۷۸ رقم خورد. روزهایی که می توانست هدایت‌گر منطقی مطالبات باشد، ولی در عوض چنان به بخش تندروی حکومت امتیاز داد که روز ۲۳ تیر می شد فضای شبه کودتایی را لمس کرد. نامه فرماندهان ارشد سپاه در چه شرایطی نوشته شد؟ چه بر سر جنبش دانشجویی آمد، و هزار و یک حدیث مفصل دیگر...

بعد از آن تاریخ، آرام آرام می شد قدرت یافتن 'راست' را دید. دستگیری‌های پشت سر هم، احضارها، ترور حجاریان، ماجرای کنفرانس برلین، تعطیلی فله‌ای روزنامه‌ها، عدم تایید سریع انتخابات تهران و حذف تنها منتخب ملی‌مذهبی‌ها، ماجرای حکم حکومتی ، و...همه به دنبال همان گاف تاریخی خاتمی رخ داد. خاتمی تنها گناه‌کار ماجرا نیست. مشاورین بی خاصیت او هم مسوول هستند. منتقدین خاموش که فقط حواسشان به جناح مقابل بود و نقایص خاتمی را فراموش کرده بودند هم مقصرند...

شاید بزرگ‌ترین خطای استراتژیک خاتمی بعد از آن زمان، آمدن دوباره اش به میدان بود. فضای آن زمان به نفع اصلاح‌طلبان بود و اگر هر کسی از میان وزرایش که قدرت مدیریت سیاسی داشت، جایش می آمد، و از حمایت او هم برخوردار می شد، شاید جایگاه ویژه تاریخی خاتمی مثل امروز لکه دار نمی‌بود. خاتمی می‌توانست کار حزبی کند، رهبر اصلاحات باشد، و در فضای پشت صحنه با چانه زنی، نهال در حال موت اصلاحات را نجات دهد. ولی در عوض منافع مشارکتی‌ها مانع می‌شد. با فشار اینان، او دوباره بازگشت، و اشکی ریخت که امروز ما داریم می‌ریزیم.

خاتمی و کل ساختار دولت اصلاحات در دور دوم از قبل مقابل راست قافیه را باخته بود، انگار فرقی هم نمی‌کرد که انتخابات را ببرد یا ببازد. بازنده اصلی مردم بودند.

می گویند عباس عبدی به خاتمی گفته بود که دور دوم نیاید. بعد از آمدنش هم طرح"خروج از حاکمیت" را مطرح کرد. باید حاکمیت را وادار به التماس می کردند. باید قدرت خود را به حاکمیت نشان می دادند، در عوض چه شد؟ پشت عباس عبدی را خالی کردند، و وقتی سر ماجرای نظرسنجی دستگیر شد، با اندک فشاری زیر بار اتهام رفت، اتهامی که اصلا ثابت نشد.

خاتمی و گروه مشاورانش( که به نظر من مشابه گاو نر سابق - که از روی سیم خاردار عبور کرده بود و مردانگی‌اش بر باد رفت-لطیفه مشاور هستند)، اصلاحات را برباد دادند. به همین سادگی. می گویند باد آورده را باد می‌برد، امروز به خوبی می‌شود رفتنش را دید!
بی‌وزنی اصلاح‌طلبان-۱
انتخابات اخیر هر بدی که داشته باشد، توانست وزن سیاسی اصلاح‌طلب‌ها در قیاس با نیروهای اصول‌گرا را به دست بدهد. درست است که بخشی از منطق رای دادن ما ایرانی‌ها مبتنی بر لج‌بازی‌های لحظه‌ای و فصلی است، ولی اگر مردم از عملکرد مشارکتی‌ها راضی بودند، که باید حد‌اقل معین را به جای احمدی‌نژاد می نشاندند.

نبود عقل جمعی در میان احزاب دوم خردادی آسیب بزرگی به کل این مجموعه زد. حرص بزرگ‌ترین مانع پیروزی این جماعت در دو سال اخیر بوده و به هیچ وجه نتوانسته‌اند با کار گروهی و منسجم، بر اختلافات درونی و منفعت طلبی‌هایشان فائق آیند.

در مورد دکتر معین، او دچار همان اشکالی آست که جان کری، نامزد دموکرات‌ها بود. کسی که نتواند یک جمله ساده بگوید و برای جا انداختن یک مفهوم، مقاله می بافد، می‌بازد. معین چهره‌ای نبود که بتوان به او اطمینان کرد. معین متزلزل می‌نمود. مخاطبان معین بیشتر دانشجویان و وبلاگ‌نویسان بودند، و ...
حزب مشارکت نشان داد که چند مرده حلاج است، و در ضمن نمی‌دانست با رد صلاحیت معین چه شانسی آورده، و وقتی هم که تایید شد، به بدترین صورت ممکن بازی خورد.

هاشمی رفسنجانی، بر چه پایه خیال می‌کرد که در دور دوم حتما پیروز میدان خواهد بود؟ نمی‌دانست بخش عمده رای مردم به کروبی چه دلایلی داشته است؟ نمی‌دانست بخش بزرگی از کسانی که به معین رای داده‌اند، نمی توانند خودشان را راضی به انتخاب او کنند؟ وقتی چند روز مانده به انتخابات مرحله دوم، به او پیشنهاد می‌شود که به نفع کروبی کنار بکشد، تا هم وجهه‌اش حفظ شود و هم کل جبهه اصلاحات آسیب نبیند، می‌توانست از این فرصت باد آورده برای حفظ خیلی از چیزها کنار بکشد، چرا؟ به چند دلیل ساده! منافع بسیار زیاد اطرافیانی که او را وارد گود کرده بودند. سرمایه گزاری بزرگ جماعت مانع دیدن حقایق شده بود. فکر می‌کردند بر پایه رای مرحله اول، باز هم هاشمی پیروز خواهد شد. حالا خواهیم دید گروه احمدی‌نژاد تنفر تاریخی‌شان را از هاشمی‌ها چگونه نمایش می‌دهند.

کروبی، شاید بزرگ‌ترین موفقیت عمر خود را کسب کرد! هنوز بسیاری او را نفر دوم دور اول می شناسند. اگر خاتمی اندکی شجاعت، و مقداری شرف داشت، انتخابات را تا زمان مشخص شدن ماجرای تقلب عقب می انداخت. اگر چنین بود، امروز بسیاری عزا نگرفته بودند.
کروبی ساده حرف می‌زند. به عبارت دیگر، "لری" صحبت می‌کند. همین برای جمعیت بزرگی از مردم کشور ما دارای اهمیت است. وقتی طرح ۵۰ هزار تومانی اش را وسط گود انداخت، اقتصاددانان و جماعت روزنامه‌نگار مسخره‌اش کردند، ولی چرا مردم عادی جدی اش گرفتند؟ او نیاز مردم را می شناکت، چیزی که مشارکتی‌ها از آن غافل بودند. کروبی برای خود در این انتخابات خوش‌نامی خرید.

احمدی‌نژاد، که صد البته منتخب من و خیلی‌ها نیست، جوجه اردک زشت ماجرا است که بدون تغییر قیافه تبدیل به سیندرلا شد. من هم احتمال نمی‌دادم که راست‌ها با وجود لاریجانی و قالی‌باف روی او سرمیه‌گذاری کنند، ولی کر
دند. سه سال پیش وقتی در دفتر مهندس باهنر(برای مصاحبه کاریکاتوری حیات نو رفته بودم) او رادیدم، باورم نمی شد این آدم یکی از ذخیره‌های اصلی جماعت باشد
. دو سال پیش وقتی آبادگران پیروز شد، و برادران غیور متخصص چشم بندی! با کمال مسرت می گفتند که در انتخابات مجلس و ریاست‌جمهوری به همین صورت "ترتیب" اصلاح‌طلب‌ها را خواهند داد، باور کردم که کارشان روی حساب و کتاب است و با برنامه پیش رفته‌اند. همین بود که مرا چنان ترساند که بعد گرفتن نامه تهدید، و قرار گرفتن در لیست برادران عزیز-فرزندان نواب صفوی- و خبردار شدن از ماجرای بازداشت هفته دوم تیر ۸۲، تصمیم گرفتم در کمال نامردی! مدتی دور شوم. چون می‌دیدم این جماعت به برنامه خود آنقدر ایمان دارد که باورش سخت است. در صورتی که اصلاح‌طلبان نمی‌توانستند دور یک میز جمع شوند و به نتیجه مشترکی برسند. از سوی دیگر این گروه می‌دید که اصلاح‌طلب‌ها دارند وزن خود را از دست می‌دهند، با حساب و کتاب آنقدر جلو آمد که امروز همه ما انگشت به دهان مانده ایم. درست است که به احتمال زیاد در مرحله نخست انتخابات با تقلب جای کروبی را گرفتند، ولی، در مرحله دوم بلایی بر سر کل جبهه و هاشمی آوردند که تا سال‌ها مسعود بهنود مطلب برای نوشتن خواهد داشت!

ادامه دارد
تحلیل‌های احلیلی
اخبار و نوشته‌های چند ماه گذشته را که بازخوانی می‌کنم، به چند نکته جالب پی می‌برم. مهم‌ترینش اینکه اکثر تحلیل‌گران ما از تاریخ نگارش گرفته تا سیاسی نویسش، نمی توانسته‌اند نتیجه انتخابات را پیش‌بینی کنند. بحث‌های مشارکتی‌ها هم در مورد ظهور فاشیسم هم بیشتر برای ترساندم مردم و وادار کردنشان به رای دادن بود. بحث "استراتژی ترس" که در جلسه وبلاگ نویسان با معین هم مطرح شده بود...

به هفته قبل از انتخابات مرحله اول که می‌رسم، به امیدهای وحشتناک و بی بنیادی بر می‌خورم که خنده‌ام می‌گیرد! بعضی منتظر دوم خردادی دیگر هستند، برخی خیال می‌کنند راست‌ها چنان شکستی خواهند خورد که دیگر سربلند نخواهند کرد، و ...

از همه جالب‌تر اینکه کسی روی مهدی کروبی شرط نبست! چه کسی فکرش را می کرد که شیخ ۵۰ هزار تومانی تا بدین حد مدعی شود؟
ماجرا ساده است. ما فقط خودمان را می بینیم و نه مردممان را! انگار تافته‌های جدا بافته‌ای هستیم که داریم به همه نشان می‌دهیم که چند مرده حلاجیم.

از آن بدتر و کثیف‌تر، افتادن بسیاری از روزنامه‌نگاران به دام صاحبان پول و قدرت بود، تا شاید بعدها از این ارتباط سود بیشتری نصیبشان شود. و بدتر از آن، اینکه صاحبان قدرت خیال کردند، روح این نویسندگان هم متعلق به آنهاست! و جالب‌تر اینکه این جماعت "اتاق فکر"ی، به کاری که می‌کردند، اعتقادی نداشتند.
Saturday, June 25, 2005
دیکتاتوری بلاگستان، بلاگستان دموکراتیک
الآن تقریبا یک سال است که می‌بلاگم! در این مدت از خیلی‌ها چیز یاد گرفته‌ام و از بودن در این فضا لذت برده‌ام. فضایی که می‌نویسی، و خواننده‌ات هم چه موافق و چه مخالف، گاه اصلا بدون توجه به نوشته نظرش را منعکس می‌کند.

انتخابات اخیر ایران این فایده را داشت که با نظرات گوناگون آشنا شوی، و تفاوت‌ها را درک کنی. این فایده‌را هم داشت که ببینی بعضی‌ها چطوری می‌خواهند همه را به یک سو بکشانند، تا کل بلاگستان شبیه حزبی سیاسی در جهت رای آوردن یک کاندیدا عمل کند.

ارزش وبلاگ، به آزاد بودن آنست. هرکس بر پایه فردیت خودش نگاهش را ثبت کند و با خواننده‌اش در ارتباط باشد.

ما ایرانی‌ها، ولو دموکرات‌ترینمان، یک دیکتاتور پنهانی درونمان خوابیده. زود می‌خواهیم همه را به خط کنیم تا در جهت پیروزی عقیده و عقده ما بنویسند.

فکر می‌کنم در این مدت کمی زیاده‌روی هم کردیم. بلاگیدن دموکراتیک صد شرف دارد بر هدایت شده اش.
فرهنگ سیاسی
نیکان: خاک تو سرت!
نیک‌آهنگ: واسه چی؟
نیکان: تو تحریمی خاک بر سر باعث شدی معین رای نیاره.
نیک‌آهنگ: ابله! تحریم یعنی اینکه بگی رای دادن حرومه، و کسی نباید رای بده، من گفتم خودم رای نمی دم، و بقیه برن به هر کی دلشون می‌خواد رای بدن!
نیکان: نخیر! تو باعث شدی شونصد میلیون نفر به معین رای ندن!
نیک‌آهنگ: خب چرا بقیه نتونستن براش رای جمع کنن؟
نیکان: تو خائن باعث شدی ...
نیک‌آهنگ: ازگل! مجموع آدم‌هایی که وبلاگشون خواننده داشت رو حساب کن، مجموع خواننده‌ها رو هم حساب کن، میزان تاثیر رو هم محاسبه کن، بعد زر مفت بزن.
نیکان: حسین جونم میگه صد‌هزار وبلاگ فارسی هست، هفت میلیون‌نفر هم توی ایران با اینترنت در ارتباطن.
نیک‌آهنگ: یکی مرد جنگی به از صد هزار!!!!
نیکان: تو عقده‌ای احمق ...اصلا حالتو می گیرم!
نیک آهنگ: بپا سکته نکنی قبل از حال‌گیری.
نیکان: بچه پر رو! چرا از رو نمیری؟
نیک‌آهنگ: برای اینکه روت کم بشه!
نیکان: عمرا، فردا که توی انتخابات شوراها و بعدش مجلس اصلاح‌طلبا برنده بشن، حالت میاد سر جاش.
نیک‌آهنگ: برو خودتو به دکتر نشون بده، هنوز هیچی نشده به "کرسی‌شعر" گفتن افتادی...
نیکان:...
توجیه‌های یک شکست خورده
آه، اگر خاله‌ام هسته داشت، من دختر دایی داشتم و با او به دوست می شدم.

آه، این مردم قدر عملکرد عالی خاتمی و یارانش را ندانستند و تنهایش گذاشتند...این مردم همه اهل کوفه‌اند.

آه، اگر این اپوزیسیون بی‌پدر مادر نبود، الآن معین با ۲۳ میلیون رای برنده می‌شد. اگر ۱۵۰ در صد مردم شرکت می‌کردند، الآن مشارکت حزب برنده بود.

آه، چرا از از خاتمی محبوب و مشارکتی‌های بی عیب انتقاد کردند، همین مطالب باعث شد احمدی‌نژاد رای بیاورد. عملکرد ضعیف دوستان ما را که نباید به رخشان کشید؟ گناه دارند!

آه، ما کلی زور زدیم برای گرم کردن سر مردم جبهه دموکراسی خواهی راه بیاندازیم، حالا چه کسی سر خود ما را گرم خواهد کرد؟

آه، همه آدم‌های درست و حسابی که به اعتبارشان قسم می‌خوردیم، بی‌اعتبار شدند، آدم جدید سراغ ندارید؟

آه، خدا ذلیل کند جماعت تحریمی را که باعث شدند ۱۵ میلیون نفر به احمدی‌نژاد رای بدهند! ما این همه زور زدیم وبلاگ راه انداختیم که معین، و بعدش هاشمی رای بیاورند، نشد!
مرغ زیرک گر به دام افتد تحمل بایدش...بابا چقدر؟
اول - خود غلط بود آنچه می‌پنداشتیم، می‌پنداشتید، می‌پنداشتند
دوم - خالی بندی حکومتی فایده‌ای ندارد، حتی برای شما
سوم - مرگ یک‌بار، شیون از الآن تا پایان دوره ریاست‌جمهوری احمدی نژاد
چهارم - لطفا قبل از پیدا کردن نامزد برای حزب خود، چند تا جامعه‌شناس و آمارگر استخدام کنید
پنجم - فشار از پایین را حال کردید؟
ششم - باد شکم به ریش تحلیل‌گرانی که در ریدمان خود غوطه‌ورند. تحلیل‌های احلیلی جماعت حتی به درد کتاب شدن هم نمی خورد. تحلیل‌گری که تحلیل سفارشی به نفع کاندیدا بنویسد، خودش را خر کرده
هفتم - از آقای کروبی متشکریم که "هسته" داشت، و به خاتمی آنرا نشان داد
هشتم - این اصلاح‌طلبان کی یاد می گیرند که چند دستگی چنین بلایی سرشان آورده؟ انتخابات شوراها، مجلس و حالا ریاست جمهوری...شاید در جزیره تنهایی‌شان دنبال پست و مقام می گردند
نهم - هشت سال پیش که جماعت آمدند، هر چه منصب درست و حسابی بود از زیر پای راستی‌ها بیرون کشیدند. منتظر انتقام تاریخی باشید
دهم - لطفا زیبایی شناسی را به کتاب‌های درسی آموزش و پرورش اضافه کنید
یازدهم - قبل از اینکه دیر شود، در خارج از کشور، کنفرانسی علمی-تحلیلی اندر احوالات اصلاحات، تولد و مرگش برگزار کنید، پش از آنکه یادتان برود ماجرا چه بوده
دوازدهم - سوته دلان عزیز، حواستان جمع باشد، تجمع بیش از چند نفر موجب تشویش اذهان عمومی است
پایان اصلاحات
آقای خاتمی عزیز،
سلام. از اینکه جواب نامه‌هایم را ندادید، ممنونم. از اینکه اخوی‌تان پیگیری نامه‌ام را به هسته مبارکش هم نگرفت، ممنونم. از اینکه...

آقای خاتمی، از اینکه دومین انتخابات مشکل دار سال‌های اخیر را برگزار کردید و زیر بار تقلب رفتید، به شما به خاطر تفسیر بهینه آسایش دو گیتی، تبریک می‌گویم.

آقای خاتمی، از اینکه با "ناپایمردی" کار را به جایی کشاندید که اصلاح‌طلب‌ها منتخب مردم نباشند، و رقیبشان مورد اعتماد شود، متشکرم.

آقای خاتمی، از اینکه مردم کشور را نشناختید و نتوانستید فاصله‌ها را کم کنید، لایق بهترین درودها و قدردانی‌ها هستید.

آقای خاتمی، از اینکه اینقدر ضعیف عمل کردید، و با ضعفتان، باعث بازسازی جماعت رقیب شدید، با هم ممنونم.

آقای خاتمی! تقصیر ماست! شما بی تقصیرید. ما عرضه نداشتیم حال شما را سر جایش بیاوریم، وگرنه شما که کار خودررا(بیکاری خود را)می‌کردید...

خدا نگهدارتان باشد، و امیدوارم مردم ساده دل، راحت فریب بازی گفتگوی تمدن‌ها را بخورند سازمان غیر دولتی‌تان با موفقیت لو برود... بالاخره دکان بدی نیست.
دو سال پیش در چنین روزی
مکالمه من و بدرقه کننده‌ام در فرودگاه مهر‌آباد:
من: بعد از انتخابات شوراها، بعد از اتفاقات اخیر، بعد از نامه تهدید به مرگ، اگر نقطه‌ها را به هم وصل کنید، می بینید برنامه‌ای پشت همه این ماجراهاست.
او: نه، شما جوان هستید و بی‌تجربه، هیچ اتفاقی نمی افتد.
من: آقا، شما تاریخ معاصر را از من بهتر بلدید، دوران مصدق را به چشم خود دیده اید. شرایط سرکوب که از یادتان نرفته...این جماعت اصلاح‌طلب در انتخابات مجلس هم شکست می خورد، ریاست جمهوری‌ هم رویش، وقتی بسیج حاکم شد، خواهید دید ماجرا از چه قرار است.
او: نه آقا، شما بیخودی نگرانید...
...
Friday, June 24, 2005
خدا مرا بیامرزاد
دیشب گذشته وقتی به خانه رسیدم، تازه کار نقاش‌ها تمام شده بود. ظاهرا از ماده ای شیمیایی برای برداشتن کاغذ‌دیواری استفاده کرده بودند و همه کاغذ‌های مچاله شده روی زمین جمع شده بود.

من طبق معمول همه بعد از ظهر‌ها که از سر کار بر می‌گردم و کار "روز" روزانه‌ام شروع می شود، نشستم و کاریکاتورم را کشیدم...بعد از چند ساعت، دیدم صدای بوقی می آید، بوق آتش‌سوزی نبود، زیر زمین و طبقه هم کف هم خبری نبود...سرم داشت حسابی گیج می رفت...بوق ممتد نبود، می‌زد و قطع می‌شد...از حال رفته بودم، که صدای جیغ(دیگر بوق نبود) مرا از خواب پراند، با بدبختی منبع را پیدا کردم. صدای جیغ ممتد تشخیص‌دهنده منو اکسید کربن بود! داشتم همان موقع با بر و بچه‌های تهران و اروپا هم چت می کردم...

پنجره‌ها را باز کردم ووقتی هوا جریان پیدا کرد، صدایش قطع شد. من هم افتادم...تا ساعت یک نیمه شب که از صدایی بیدار شدم، خدا روز بدتان ندهد(گرچه شب بود!)، حالت تهوع، با شکم خالی شام نخورده...

تا صبح از سردرد بارها بیدار شدم، سر کار هم که می خواستم بروم، از سر بلاهت(بقایای اصلاح ‌طلبی!) تا ایستگاه قطار را بادوچرخه رفتم، سرم گیج رفت و خوردم به نرده‌های نزدیک ایستگاه و روی چمن ولو شدم، حالا قیافه خنده‌دار مرا در نظر بگیرید، کراوات، دوچرخه روی زمین، شلوار چمنی شده، و کلاه ایمنی دوچرخه سواری!

با بدبختی به خانه برگشتم و لباس‌هایم را عوض کردم. چند دقیقه‌ای دیر سر کارم حاضر شدم و سرم بشدت درد می‌کرد. خوشبختانه امروز کار سنگینی روی دوشم نگذاشتند، ولی خیلی وضعیت اسفناکی بود.

خلاصه، خداوند ما را بیامرزاد، که داشتیم شهید راه نقاشی(آنهم از نوع دیواری، و بوسیله دیگران!) می‌شدیم. خاک بر سر کاریکاتوریستی بکنم که با نقاشی دیواری جان بدهد!
زرشک، آنهم از نوع هسته‌دارش.
Thursday, June 23, 2005
احساس درد
راستش از وضعیت اخیر بشدت ناراحتم. چرا باید وضعی پیش بیاید که بخش بزرگی از مردم به کاندیدا‌های میانه رو و اصلاح‌طلب دست رد بزنند، وبخشی از طبقه متوسط و ضعیف اقتصادی، امید خود را در شعارهای کروبی و احمدی‌نژاد جستجو کند.

چرا ما روزنامه نگاران منتقد، مجبور شویم یک‌شبه از ترس فضای رعب و وحشت، طرفدار هاشمی شویم، و چرا یادمان می‌رود که چه کاره ایم؟

چرا آنقدر از حقیقت فاصله گرفته ایم که هر ناحقی را می پذیریم، و چرا آنقدر نابینا شده‌ایم که واقعیت‌های تلخ را به هیچ وجه نمی بینیم؟

ترس و دلهره را از نوشته‌های یک‌یک دوستانم حس می کنم. دو سال پیش وقتی می‌آمدم این سوی دنیا، دودل بودم. پیشبینی من این بود که اصلاح‌طلب‌ها نخواهند توانست مجلس هفتم را از آن خود کنند و با سیاست‌های غلط وضعی را پیش آورند که هیچ گونه اتحادی در انتخابات ریاست جمهوری نداشته باشند. به عبارتی طیف‌های مختلف از کارگزاران گرفته تا مشارکت، هر کدام نامزد خودشان را داشته باشند.

بخشی از پیشبینی‌ام درست از آب در آمد، و بخشی نیمه درست، چرا که جماعت مجبور شدند در آخرین لحظات پشت هاشمی جمع شوند، ولی فرق ماجرا آنجاست که کسانی که به احمدی نژاد رای می دهند، اعتقاد بیشتری به او دارند تا کسانی که به هاشمی رای می‌دهند، و با توجه به آمارهای بدست آمده، وزن اجتماعی این جماعت غیر قابل درز گرفتن است. با این حساب، باید منتظر حرکت‌های تند از سوی جماعتی شویم که هشت سال در انتظار جولان‌دادن بوده است.

یادم می آید در حمله انصار به سینما، جنین یک زن حامله سقط شد، امروز، حس می کنم جنین آرزوهای ما دارد جان می‌دهد.

کاش ۴ سال پیش خاتمی دوباره نمی آمد، کاش ۴ سال پیش اصلاح‌طلبان می‌فهمیدند که در صدر بودن دائمی نیست و برای حفظ اصلاحات، باید کوشید!

وظیفه مردم، رای دادن به کسانی نبود که پایبند شعارهایشان نبودند، با این همه، بسیاری آمدند، و فردا بسیاری خواهند آمد. این جماعت اگر برنده شد، روزگار سختی در پیش دارد، و اگر در این قمار باخت، وای به روزگارش. امیدوارم رهبران سیاسی موج‌سواری را کنار بگذارند پا به پای مردمی که حامی‌ شان بودند، حرکت کنند.

شک دارم، ولی دردمندانه امیدوارم.
ماجراي آخرين شب تبليغ-وبلاگ حسین نوری‌نیا
ديشب را من نيز به ميدان خراسان رفتم. در گوشه‌اي از ميدان بسيجي‌ها به بهانه‌ي ايام فاطميه چادري برپا كرده بودند و براي احمدي‌نژاد تبليغ مي‌كردند. كسي براي گفت و گوي با مردم به اين ميدان نيامده بود. دو نفري ذر گوشه‌ي ديگر ميدان ايستاده بودند و كارت هاشمي توزيع مي‌كردند؛ به عبارتي كارشان توزيع كارت‌هاي تبليغاتي بود. من روزنامه‌ي فوق‌العاده‌ي شرق را به همراه داشتم. صفحه‌ي اول و سوم را باز كردم و هر كدام را به يك دست گرفتم و در نقطه‌اي پر رفت و آمد رو به مردم ايستادم تا تيتر درشت اعتدال آري،‌ افراط هرگز و حمايت خانواده‌ي امام از هاشمي را بخوانند...
ادامه
صداي شيخ فضل الله مي‌آيد-وبلاگ حسین نوری‌نیا
خاتمي بايد شرمنده باشد از انتخاباتي كه برگزار كرد و پاي آن مهر تأييد زد. آن از انتخابات مجلس هفتمش كه بارها گفته بود آزاد و عادلانه نيست و بالاخره با تشري كوچك بله قربان گفت و اين از انتخابات فعلي‌اش كه بر تقلب در آن به ديده‌ي اغماض نگريست. هشت سال پيش از صندوق‌هاي انتخابات هاشمي كه شعارش اصلا توسعه‌ي سياسي هم نبود،‌ خاتمي بيرون آمد و حالا از صندوق‌هاي انتخابات خاتمي كه با شعار قانون‌گرايي و توسعه‌ي سياسي از دل جنبش دوم خرداد سر برآورد، احمدي‌نژاد. خاتمي كاري كرد كه براي اولين بار در طول تاريخ مبارزات ملت ايران، خط فكري شيخ‌فضل‌الله در يك قدمي كسب تام و تمام قدرت سياسي در ايران باشد. گويي اقتدارگرايان در يك دست خود رسائل شيخ را گرفته‌اند و با قرائت آن آزادي و دموكراسي را نه هديه‌ي بشري كه هديه‌ي طايفه‌ي ظاله مي‌دانند و توان خود را بر از بين بردن آن گذاشته‌اند و با دست ديگرشان سلاح محمدعلي‌ شاهي به روي ملت نشانه رفته‌اند...
ادامه
Wednesday, June 22, 2005
هک سایت‌ها و وبلاگ‌ها-پیک نت
دیروز، به مدت چند دقیقه، وبلاگ من از کار افتاده بود و یکی از دوستان خبرش را به من داد، که سریعا به دادش رسیدم. ظاهرا مطلب پیک‌نت بی‌ربط نیست. وبلاگ‌داران محترم و نسبتا محترم، لطفا هر چه سریع‌تر کلمه‌عبور(همان پسورد دیگه!) خودتان را عوض کنید.
خیر ببینید!
Tuesday, June 21, 2005
رای بدون گرفتن تعهد؟نه
۱- اطرافیان هاشمی، بدون تردید قدرت‌طلب‌ترین و منفعت‌طلب‌ترین جماعتی هستند که می شناسید( و یا نمی شناسید!).
۲- هاشمی بسیات تملق پذیر است!
۳- هاشمی یک‌شبه عوض نشده و نخواهد شد.
۴-...

اگر بخواهم بنویسم تمامی ندارد، و مطمئنا اتفاق اخیر باد را دوباره به بادبان جماعت طرفدار هاشمی انداخته و حسابی موج‌سواری خواهند کرد. بحث من اینجا شروع می‌شود. هاشمی و اگر فردا رای بیاورد، باید بداند در مرحله اول چقدر مقبولیت داشته، و در مرحله دوم چقدر بدست آورده است. وزن اطرافیانش را بسنجد، و الآن که بطور غیر رسمی دنبال راه انداختن دولتی ائتلافی است، سهم مردم را به درستی تقسیم کند. می‌گویم سهم مردم را چون خیلی از گروه‌هایی که الآن پشتیبان او شده‌اند، امروز سهم چندانی ندارند، و نمی‌توانند خود را نماینده اکثریت بخوانند.

فردای انتخابات، اگر هاشمی پیروز شود، شاهد سهم خواهی‌هایی خواهید بود که آن سرش ناپیدا. از الآن باید تکلیف را با کلاه‌برداران عزیز و نظرکرده روشن کرد. اگر مبنا خدمت باشد، جایی برای بسیاری از ایشان نیست.

سهم اصلی را به مردمی داد که از همه چیز مملکت نا امید شده اند، به مردمی که حتی شعار ۵۰ هزار تومانی کروبی، دو روزی شادشان کرد و یا شعارهای پوپولیستی احمدی‌نژاد فریبشان داد.

تمامی دعواهای روشن‌فکری و سیاسی سر جای خود، دوران سازندگی جدید را به "لاسندگی" تبدیل نکنید. آدم‌های فاسد را بر سر کارهای بزرگ نگمارید، اشتباه‌های غیر قابل جبران خاتمی را مرتکب نشوید و شور را از جوانی جوانان نگیرید.

اگر هاشمی به رایی که به او داده می‌شود، پشت کند، باید فاتحه همه چیز را خواند. فعلا حوصله مجلس فاتحه را نداریم.

با نظر محمد قوچانی کاملا موافقم، آنرا بخوانید.
کیهان داغ کرده
این مطلب بدون امضا که بسیار شبیه نوشته‌های برادر حسین است را بخوانید. شاید گوشی یک کمی دستتان بیاید.
Monday, June 20, 2005
چند نکته باریک‌تر از [...] فیل
اول-دعوای نیما راشدان و حسین درخشان سرلحاف هاشمی یا کت یقه چرک احمدی‌نژاد و...بحث بامزه ای است که باید در جای دیگری به آن پرداخت. ولی در مورد نقش وبلاگ، معتقدم که هر چیزی را باید در حد و اندازه خودش بررسی کرد، نه آنچنان مثل نیما توی سرش زد، و نه مثل حسین از آن دکان ساخت.

این چند خط را با منطق خود بزرگ بینانه مدل هودر می نویسم!
همینکه تا این لحظه کلی فحش و بد و بیراه از بچه‌های مشارکتی بابت مطالب و کاریکاتورهایم در نقد مشارکت و دکتر معین و ...گرفته‌ام، کاملا متوجه شده‌ام که نقش وبلاگ کم نیست. و از سوی دیگر همینکه بچه‌های طرفدار معین نتوانستند از طریق وبلاگ رای او را چند برابر کنند، می‌فهمم ماجرا ازچه قرار است!

دوم- برایم کاملا تعجب آور است که بچه‌های مشارکتی رای نیاوردن معین را منتسب به تحریم کنندگان و یا منتقدانش می‌کنند، و اصلا به این نمی پردازند که معین کدام صفت قابل توجهی برای کآندیدا شدن داشت؟ آیا سرمایه‌گذاری روی او اشتباه نبود، چقدر توانست مخاطبانش را مجاب کند؟ و...بله، معین آدم بدی نبود، ولی کدام امید را در دل مردم بوجود آورد که قوی‌تر از خاتمی خواهد بود؟ قول‌هایش؟ مگر خاتمی قول نداده بود؟

در مورد کروبی، باید گفت که تحلیل‌های ما بر اساس محیط بسته دور و برمان است. شاید برای خیلی از ما که می‌توانیم کامپیوتریی تهیه کنیم و به جای سگ‌دو زدن و نان درآوردن، وبلاگ می نویسیم، ۵۰ هزار تومان رقمی نباشد، ولی کروبی به هر صورت مخاطبان خودش را یافت. در ضمن، حرف‌هایش برای مردم قابل فهم بود.

در مورد احمدی‌نژاد، هنوز باور ندارم با رای طبیعی بالا آمده باشد(مگر اصلارای دادن کاری طبیعی است!!). او نماد انصار حزب‌الله است. دگم!

میزان رای هاشمی، برای من و امثال من قابل انتظار بود، حد اکثر ۲۵% قابل پیش‌بینی بود، بر خلاف نظر اطرافیانش که آنرا بالاتر از ۴۰ در صد برآورد می کردند. تبلیغات انگلیسی هاشمی جای بحث فراوانی داشت، همینطور تضادهای ستاد او.

بقیه هم کشک...

سوم- معتقدم بابت سکوت اخیر خاتمی، باید حسابی به او تاخت. دیگر ایمان آورده ام که خاتمی موقع گفتن دم فرو می‌بندد و موقع خاموشی، سخنرانی‌اش می گیرد!

چهارم- درست است که جبهه دموکراسی خواهی فراموش خواهد شد(تاریخ مصرف داشت!)، ولی باید کاری کرد.
من به ضرر احمدی نژاد رای مي دهم!-وبلاگ ف.م.سخن
...پس آقاي هاشمي در همين جا به صداي بلند اعلام مي کنيم:
"ما به شما و نظام مقدس تان راي نمي دهيم بلکه به ضرر احمدي نژاد راي مي دهيم!"...
اصل مطلب
نامه کروبی
این کروبی سرتاپایش "هسته" است. هر چه خاتمی بی‌خاصیت و ترسو است، شیخ مهدی ۵۰ هزار تومانی خاصیت دارد!

چاپ نامه کروبی به رهبر شاید منجر به تعطیلی کامل روزنامه اقبال شود، ولی ارزشش را داشت، اگر سایتش را بستند، اینجا بخوانیدش:

روز شنبه پس از آنكه اينجانب از عزم برخي از نهادهاي قدرت براي تغيير جهت رأي مردم اطمينان حاصل كردم، ضمن برگزاري مصاحبه مطابق رويه معمول خويش و بر اساس اصل 57 قانون اساسي از حضرتعالي درخواست كردم براي اصلاح انحرافي كه در حال انجام بود، دخالت كرده دستور مقتضي صادر فرماييد، اما بر اساس آنچه دفتر جنابعالي اعلام كرده است پاسخ شما به درخواست اينجانب به شرح ذيل است:

جوابيه رهبري
«به آقاي كروبي بگوييد: من رئوس مطالب شما را نگاه كردم. مطالبي كه شما گفتيد به كلي دور از شأن شما و در جهت ايجاد بحران در كشور است. آيا متوجه هستيد كه چكار داريد مي‌كنيد؟ آيا متوجه هستيد كه ايجاد بحران و بدبين كردن مردم كاملاً در جهت خواست دشمناني است كه خيز برداشته‌اند براي اينكه بلايي بر سر انقلاب و نظام جمهوري اسلامي دربياورند كه همه شما را دربرخواهد گرفت. اگر اعتراض به انتخابات داريد مگر راه قانوني وجود ندارد؟ چرا فضا را خراب مي‌كنيد؟ ممكن است ديگران نيز اعتراضات مشابه داشته باشند. آيا حق مي‌دهيد آنان فردا همه چيز را زير سؤال ببرند، من از شما مطلقاً انتظار چنين برخوردي ندارم و من به حول و قوه الهي نخواهم گذاشت افرادي در كشور بحران ايجاد كنند.» مشاهده پيام حضرتعالي اينجانب را وادار كرد كه با طرح چند نكته مصدع اوقات شوم:

نكات مورد نظر كروبي
1-من در شرايطي وارد عرصه مبارزات انتخاباتي شدم كه عزمي يكپارچه را براي منصرف كردن و تغييردادن تصميم خود مشاهده مي‌كردم. نهادهاي مختلف قدرت با ارائه نظرسازي‌هاي بسيار شبيه به هم اينجانب را فاقد پايگاه مردمي جلوه مي‌دادند و كساني در دستگاه‌هاي مختلف حكومتي براي ايجاد نگراني در من تلاش مي‌كردند. از عده‌اي در دفتر رياست جمهوري تا بعضي از وابستگان به بيت مكرم حضرت امام(ره) تا گروهي در وزارت اطلاعات و وزارت كشور وحتي (به قرار مسموع) برخي از نزديكان حضرتعالي با تأثيرپذيري از نظرسازي‌هاي قلابي ترجيع‌بند محافل خاص در مورد عدم اقبال مردم به من تكرار مي‌كردند و حتي متأسفانه تعداد زيادي از استانداران در محافل خصوصي و عمومي از تصميم من ابراز تعجب مي‌كردند و حتي استاندار لرستان از رأي 7 درصدي من در ميان مردم لرستان سخن گفت. صحت و سقم اين ادعاها روز جمعه 27 خرداد مشخص شد.
ورود من به عرصه انتخابات با تأكيد فراوان بر حفظ اصول و آرمان‌هاي امام و انقلاب و با نيت تقويت مباني جمهوريت و اسلاميت با اعتماد به پشتيباني مردم و هواداران واقعي امام و انقلاب موجب شد حتي عده‌اي معدود از افراد نزديك به مجمع روحانيون به مخالفان ملحق شوند اما در مقابل استقبال و هواداري مردم از گرايش‌هاي گوناگون و به خصوص جواناني را به دنبال آورد كه اشتياق و شور و حال مبارزات انتخاباتي را به سطحي غيرمنتظره رسانده فضاي يخ‌زده ماه‌هاي پاياني سال قبل را شكستند. من در سفرهاي متعدد به نقاط مختلف كشور با اقشار مختلف مردم گفت‌وگو كردم و در جريان مشكلات واقعي و مطالبات حقيقي‌شان قرار گرفتم و امروز با افتخار اعلام مي‌كنم كه مردم نه چنان كه عده‌اي متحجر مي‌گويند از اصلاحات روگردان شده‌اند و نه آن طور كه عده‌اي تازه به دوران رسيده ادعا مي‌كنند از جمهوري اسلامي حقيقي با قرائت امام خميني بيزار شده‌اند. اجازه دهيد به عرض شما برسانم اگر همه نهادهاي قدرت، دستگاه‌هاي اطلاعاتي و به طور كلي مراكز تصميم‌گيري به جاي اتكا به گزارشات مشكوك به روش اينجانب ارتباط مستقيم با مردم را در پيش بگيرند. بسياري از مشكلات حل خواهد شد. من بسيار متأسفم كه يك خبرنگار عرب‌زبان كه براي تهيه گزارش از جريان انتخابات به ايران آمده بود واقعيات جامعه را درك كرد و پيش از انتخابات با اظهار تعجب به تناقض ميان نظرسنجي‌هاي قلابي و نظر واقعي مردم اشاره كرد. اما بعضي از دستگاه‌هاي مسؤول تا آخرين روز بر انتشار نظرسازي‌هاي خويش و آشفته كردن ذهن مسؤولان سطح بالاي كشور احراز داشتند.
حضرت آيت‌الله خامنه اي!
من در تمام سفرهاي استاني ضمن تبيين برنامه‌هاي خود به كرات اين نكته را مورد تأكيد قرار دادم كه پيروزي در انتخابات اولويت دوم من است و حضور پرشكوه مردم در انتخابات برايم اهميت بيشتري دارد به طوري كه شايد بسياري از مردم تصور كردند اينجانب نه با هدف پيروزي بلكه فقط به عنوان وسيله‌اي براي گرم كردن تنور انتخابات وارد عرصه شده ام و شايد بعضي از آراي مردم را به دليل همين افراط در تأكيد بر اولويت حضور پرشكوه مردم بيش از رأي دادن به شخص خودم از دست دادم.
به هر حال هر چه بود انتخابات برگزار شد و من به خود مي‌بالم كه بيش از تمام كانديداها به ميان مردم رفته و آنها را به استفاده از حق انتخاب خود تشويق كرده ام و همين جا از مردم بزرگوار كه با ريختن بيشترين آرا به نام من در صندوق‌هاي رأي پاسخ مناسبي به اينجانب دادند سپاسگزاري و در برابر بزرگواري‌شان سر تعظيم فرود آورده علاوه بر اين مراتب احترام خويش را به كساني كه به ساير كانديداهاي محترم رأي داده‌اند به خاطر حضور در انتخابات تقديم مي‌دارم.
حضرتعالي استحضار داريد كه در تمام دوره‌هاي گذشته از ساعات پاياني رأي‌گيري مي‌توان جهت‌گيري رأي مردم را تخمين زد و از نخستين ساعات شمارش آرا نتيجه انتخابات براي مجريان و ناظران قابل پيش‌بيني است. اين دوره نيز تابع همين قاعده بوده و از حدود نيمه شب مراجعات حضوري و تماس‌هاي تلفني حكايت از رأي بسيار گسترده مردم به اينجانب بود. گزارشات غيررسمي هم نشان مي‌داد كه در حدود نيمي از استان‌ها اينجانب داراي بالاترين رأي هستم حدود ساعت سه بامداد شنبه بيست و هشتم خردادماه كه ثبت رسمي آرا در سايت انتخابات آغاز شد تمام آمارهاي رسمي رأي اينجانب را بسيار بالاتر از ساير كانديداهاي محترم نشان مي‌داد. ساعت پنج بامداد كه اينجانب به استراحت پرداختم رأي بنده حدود 25 درصد و رأي ساير كانديداها كمتر از بيست درصد بود. در همان ساعات بعضي از دوستان با توجه به آراي شصت و هفتاد درصدي در بعضي استان‌ها معدل بيست و پنج درصدي ثبت شده به نام اينجانب را مشكوك مي‌دانستند. اما پس از حدود دو ساعت كه از خواب بيدار شدم مانند بيداري از خواب اصحاب كهف دريافتم كه همه چيز تغيير كرده است. سخنگوي شوراي نگهبان در مصاحبه‌اي كودتاگونه در ساعات اوليه صبح با دستپاچگي كامل و برخلاف رويه نشان داد كه اعلام آراي مردم از مجراي قانوني وزارت كشور مطلوب بعضي از مراكز قدرت و افراد ذي‌نفوذ نيست. اينجانب حدود ساعت هشت و نيم صبح با مسؤولان وزارت كشور تماس گرفتم كه آنها نيز از اين حركت شوراي نگهبان و صداوسيما-كه به قرار مسموع بدون اطلاع مديريت صداوسيما انجام شد-ابراز تعجب كرده و اعلام كردند بر اساس اطلاعاتي كه بلافاصله از صورتجلسه نهايي اخذ آرا در حوزه‌هاي انتخابيه استخراج و مستقيماً وارد سايت كامپيوتري وزارت كشور مي‌شود، اينجانب كماكان در رتبه اول قرار دارم. رأي مردم به اينجانب كه برخلاف انتظار و به رغم تلاش گسترده افرادي در نهادهاي مختلف براي تخريب پايگاه اجتماعي اينجانب به صندوق ريخته شد، در حالي كه بخش‌هايي از سپاه و بسيج در بسياري از شهرستان‌ها از طريق پرداخت برخي وجوه به بعضي از مراكز و هيأت آنها را به خدمت گرفته بودند و همچنين با حضور غيرطبيعي بر سر صندوق‌ها، به طور غيرقانوني براي فرد ديگري تبليغ مي‌كردند.
موضوع دخالت احتمالي بخش‌هايي از سپاه و بسيج را اينجانب قبلاً به صورت حضوري به عرض جنابعالي رسانده بودم و آنگونه كه شنيده‌ام وزراي كشور، اطلاعات و دادگستري نيز طي نامه‌اي آن را به جنابعالي منعكس و خواستار اتخاذ تدابيرلازم براي جلوگيري از وقوع آن شده بودند.
همچنين برخي دوستان تأكيد مي‌كردند بيشترين تقلب‌ها در ساعات پاياني شب انجام مي‌شود و لذا اينجانب به وزير كشور پيشنهاد كردم ساعات رأي‌گيري بيش از حد ضرورت تمديد نشود كه ايشان اعلام كرد ممكن است از برخي مراكز قدرت براي تمديد مكرر ساعات رأي‌گيري فشار وارد شود.
آنچه امروز به عرض حضرتعالي مي‌رسانم براي تأكيد بر رأي خود نيست زيرا معتقدم ملت ايران به خوبي مي‌داند اينجانب منتخب اول آنها هستم و هر چقدر هم كه اختيارات نظارتي شوراي نگهبان توسط خود آن شورا توسعه يابد، حركت كودتاگونه آن شورا در اعلام غيرقانوني نتيجه‌اي غير از نتايج اعلام شده توسط وزارت كشور آن هم در ساعات اوليه بامداد روز بعد از انتخابات، قابل توجيه نخواهد بود و تنها مي‌‌توان آن را لطف الهي براي افشاي يك برنامه از پيش طراحي شده دانست كه قبلاً توسط يكي از روزنامه‌ها زمينه‌سازي شده بود. اينجانب كه اين روند را خطرناك مي‌دانستم ابتدا خبر تصميم خود براي برگزاري مصاحبه مطبوعاتي و افشاگري نسبت به تحولات مشكوك انتخاباتي را به دفتر جنابعالي اعلام و هفت ساعت پس از آن در مصاحبه خود ضمن تقدير از حضور پرشور مردم در انتخابات، نگراني خويش از روند موجود را ابلاغ و در عين حال به صراحت اعلام كردم كه در نظام ما رهبري با اختيارات گسترده حضور دارد و اينجانب از ايشان تقاضا مي‌كنم به موضوع وارد شوند و جلوي انحرافي كه توسط باند مشخصي از سپاه و برخي مراكز قدرت طراحي و با حمايت شوراي نگهبان انجام شده را بگيرند. هم‌اكنون نيز با تأكيد مجدد بر آنچه در مصاحبه گفته‌ام از حضرتعالي تقاضا دارم براي رسيدگي به دخالت‌هاي غيرقانوني و تلاش‌هاي غيرمجاز بخش‌هايي از سپاه و بسيج كه بر سرنوشت انتخابات تأثير داشته است دستور لازم صادر فرماييد. حضرتعالي استحضار داريد شوراي نگهبان در زمان حضرت امام (ره) نيز گام اوليه‌اي براي دخالت فراقانوني در انتخابات برداشت و تلاش كرد انتخاب مردم تهران در مجلس سوم كه خلاف ديدگاه سياسي اكثريت اعضاي شوراي نگهبان بود را باطل نمايد. البته خوشبختانه آن روز شوراي نگهبان در اين راه هيچ همراه و همفكري نداشت و نه وزارت كشور مانند امروز بي‌خاصيت و ناتوان بود و نه صدا و سيما مانند امروز تحت فشار گروه‌هاي خاص قرار داشت. در عين حال امام در برابر نخستين نشانه‌هاي دخالت غيرقانوني آن شورا در انتخابات ايستاد و اكنون نيز اينجانب از شما تقاضا دارم براي نجات انقلاب، اسلام و كشور از تبعات دخالت‌هاي غيرقانوني بخشي از سپاه و نيز توقف روش‌هاي بدعت‌آميز شوراي نگهبان، دستور لازم صادر فرماييد. اميدوارم همان طور كه ورود امام به موضوع انتخابات مجلس سوم از ايجاد انحراف توسط شوراي نگهبان جلوگيري كرد دستور حضرتعالي به عنوان جانشين امام، از روند خطرناكي كه نتيجه آن بي‌خاصيت شدن رأي مردم است جلوگيري نمايد.
در كنار طرح اين تقاضا، طرح چند نكته را ضروري مي‌دانم:
1- من در همه صحنه‌ها و فراز و نشيب‌ها نشان داده‌ام كه حراست از اصل انقلاب، نظام، اسلام و حقوق مردم براي اينجانب از هر چيز مهم‌تر است و نگراني از تخريب‌ها، حملات و اقدامات احتمالي مرا از انجام وظيفه بازنخواهد داشت. اينجانب همان گونه كه بي‌مهري از نزديك‌ترين دوستان و برخي متحدان سياسي را به خاطر تأكيد بر حفظ اصول و ارزش‌ها پذيرفته‌ام اكنون حاضرم به خاطر دفاع قدرتمندانه از حق انتخاب آزاد مردم نيز تبعات احتمالي را پذيرا شوم.
2- در طول ماه‌هاي گذشته به مناسبت‌هاي مختلف بر بي‌طرفي رهبري نظام در انتخابات تأكيد كرده‌ام.
اما در عين حال به صور مختلف تلاش كردم از نظر احتمالي جنابعالي نسبت به برخي كانديداها اطلاع حاصل كنم زيرا عقيده داشتم اگر جنابعالي نسبت به كانديداي خاص نظر مثبت داريد-اگر چه اين كار را مفيد نمي‌دانستم-از كانديداتوري خودداري كنم زيرا تصور مي‌كردم در آينده مشكلات ايجاد خواهد شد. اما برداشت اينجانب از سخنان و مواضع حضرتعالي اين بود كه مهم‌ترين نكته براي شما، حضور گسترده مردم در انتخابات است.
3- به رغم شفافيت مواضع جنابعالي، اخباري مبني بر حمايت فرزند محترم شما-آقا سيدمجتبي-از يكي از كانديداها منتشر شد كه پس از به تواتر رسيدن اين اخبار نگران شدم كه مبادا اين موضوع مرتبط با ديدگاه حضرتعالي باشد، اما تجربيات سابق و شناختي كه از شما داشتم مرا مطمئن كرد كه اين موضوع نظر شخصي ايشان است. پس از آن هم شنيدم كه يكي از بزرگان به جنابعالي گفته‌اند كه «آقازاده حضرتعالي از فلان شخص حمايت مي‌كند و شما فرموده‌ايد ايشان آقا است نه آقازاده» و به هر حال مشخص شد كه آن حمايت‌ها نظر شخصي آقا مجتبي بوده است. در عين حال كماكان خبرهايي در مورد فعاليت ايشان به نفع يكي از كانديداها-كه سه روز قبل از انتخابات ناگهان ستاره بخت او افول كرد و عنايت‌ها به طرف فرد ديگر سرازير شد-و حتي رفت و آمد به ستاد انتخاباتي آن كانديدا منتشر شد.
حضرتعالي به خوبي واقف هستيد كه دخالت‌هاي نسنجيده اطرافيان برخي از مقامات روحاني و سياسي در سال‌هاي گذشته تبعات منفي فراواني براي كشور و نظام داشته است و لذا اينجانب از سر اخلاص، احترام و دلسوزي از جنابعالي تقاضا مي‌كنم اجازه ندهيد تجربه ديگري به تجربه‌هاي تلخ گذشته اضافه شود در عين آنكه اطمينان دارم شخصاً از برخي اقدامات مورد نظر حمايتي نكرده‌ايد و شايد مخالف آنها نيز بوده‌ايد و اكنون نيز با هوشمندي كه از حضرتعالي سراغ دارم مطمئنم براي رفع شائبه‌هاي احتمالي موجود تدبيري خواهيد انديشيد چون جنابعالي جانشين امامي هستيد كه وقتي در يك حادثه عده‌اي مدعي شدند مرحوم آيت‌الله حاج‌آقا مصطفي خميني باعث ايجاد محدوديت‌هايي براي ارتباط مردم با امام شده است به رغم جايگاه فكري و فقهي آن مرحوم دستور داد كه «ايشان در كارهايي كه مربوط به من است دخالت نكند.»
4- ضمن تأكيد بر تقاضاي خود-بازشماري آرا در برخي حوزه‌هاي مشكوك، استفاده از روش‌هاي كامپيوتري براي كشف آراي تكراري و نيز شناسايي منبع و مجوز پرداخت بعضي از وجوه در روزهاي منتهي به انتخابات-به استحضار حضرتعالي مي‌رسانم نتيجه انتخابات هر چه باشد ديگر در اين باب مصدع حضرتعالي نخواهم شد.
5-معتقدم سپاه بر خون جواناني بنا شده است كه همه آنها شاهد و ناظر بر اعمال ما هستند و حفظ سپاه را براي حراست از كشور و انقلاب ضروري مي‌دانم. همچنين يقين دارم اكثريت نيروهاي جان بر كف سپاه نيز از برخي مسائل موجود ناراضي هستند. همان طور كه اكثر آنها با برخي فعاليت‌هاي اقتصادي كه به نام اين نهاد مقدس انجام مي‌شد، مخالف بودند. خوشبختانه جنابعالي دستوراتي براي جلوگيري از فعاليت‌هاي اقتصادي توسط نيروهاي نظامي صادر و از خطرات اين كار جلوگيري كرديد. اينجانب از شما تقاضا مي‌كنم با رهكرد ديگري بخشي از سپاه و بسيج را كه در كارهاي سياسي وارد شده‌اند از اين اقدام-كه خطر آن به مراتب بيش از اقدامات اقتصادي است-برحذر داريد. من معتقدم كه اگر قرار است عده‌اي از دوستان در سپاه و بسيج به مراكز قدرت دسترسي پيدا كنند بهترين كار آن است كه اين مسؤوليت‌ها مستقيماً به آنها محول شود نه آنكه اعتبار سپاه را خرج رساندن عده‌اي به قدرت نمايند و در اين راه مرتكب اقدامات غيرقانوني شوند. اين نكته را از آن جهت عرض مي‌كنم كه حضرتعالي در پيام شفاهي خود براي اينجانب اعلام فرموده‌ايد اجازه بحران‌سازي در كشور نخواهيد داد و من معتقدم بحران ناشي از دخالت‌هاي نابجا در انتخابات خطرناك‌ترين بحراني است كه امروز و آينده كشور را تهديد مي‌كند.
6- امروز مشخص شد روش اعتدال‌گونه و همراه با حفظ اصول و آرمان‌ها كه همواره مورد توجه اينجانب بوده و اتفاقاً منجر به دشمن‌تراشي‌هاي فراوان براي اينجانب در ميان صاحبان سلايق مختلف شده است با مقاومت‌هاي فراواني روبه‌رو است و لذا به نظر مي‌رسد راحت‌ترين كار براي اينجانب آن است كه از همه فعاليت‌هاي سياسي كناره‌گيري كنم اما وفاداري به راه امام، دين نسبت به اسلام و انقلاب و قدرشناسي نسبت به مردم، حقير را از عافيت‌جويي برحذر مي‌دارد. لذا تصميم به تشكيل حزبي فراگير و غيرحكومتي گرفته‌ام. خوشبختانه سفرهاي چهار ماه اخير اينجانب را با ميليون‌ها ايراني متدين، خالص و دلسوز آشنا كرد كه دغدغه اصلي آنها حفظ اصول و در عين حال رفع مشكلات فراوان جامعه است و اكنون مطمئن هستم اكثر آنها آمادگي دارند در تشكيل حزبي فراگير با اينجانب همكاري نمايند. حزبي كه اينجانب تشكيل مي‌دهم-و هر كس اكثريت اعضا خواستند دبير كل آن خواهد بود-هم از حيثيت ملت بزرگ و شريف ايران دفاع خواهد كرد و هم براي شفاف شدن مواضع و تقويت مباني تحزب اقدام مي‌نمايد و هم به شدت با دو گروه كه دشمنان اصلي انقلاب و كشور هستند يعني اقتدارگرايان متحجر و سكولارهاي مخالف نظام مرزبندي خواهد داشت. حزب مورد نظر اينجانب به شدت در برابر كساني كه با رأي مردم مخالف هستند-و حتي از ابراز اين عقيده متحجرانه ابا ندارند- ايستادگي خواهد كرد و اگر لازم باشد آنها را به مردم معرفي مي‌كند.
7- اينجانب بارها در سال‌هاي گذشته از اينكه تعدادي از احزاب توسط قدرتمندان درست شده و رقابت را در ساير احزاب و گروه‌ها سخت كرده‌اند، انتقاد كرده‌ام. امروز براي آنكه خودم مشمول اين انتقاد نباشم و شائبه هرگونه سوءاستفاده از قدرت سياسي و اجرايي در تشكيل و ادامه فعاليت حزب منتفي شود، ضمن تشكر از ابراز اعتماد جنابعالي، از اين لحظه از كليه مسؤوليت‌هاي سياسي از جمله مشاورت حضرتعالي و عضويت مجمع تشخيص مصلحت نظام استعفا مي‌دهم.
قاعدتاً با شناختي كه از اينجانب در بين همه دوستان از جمله حضرتعالي وجود دارد، همگان مطمئن خواهند بود كه اينجانب كماكان بر اصول و آرمان‌هاي خود پافشاري خواهم كرد و اجازه نخواهم داد مرزهاي ضروري با افرادي كه مباني اصلي نظام يعني جمهوريت و اسلاميت را قبول ندارند شكسته شود. اگر چه در هر شرايطي حتي دفاع از حقوق شهروندي كساني كه با آنها اختلاف عقيده دارم-چه متحجران وچه سكولارهاي مخالف حكومت ديني-را فراموش نخواهم كرد و به عنوان يك وظيفه بر آن پافشاري مي نمايم.
سلامتي جنابعالي، آباداني ايران وسربلندي نظام جمهوري اسلامي را از درگاه حضرت احديت مسألت مي‌نمايم .

کاریکاتور هاشمی-سایت نیویورک تایمز

این هم قولی که داده بودم!
لطفا مطلب را بخوانید، بعد...
لطفا عجله نکنید. اول حلاجی کنید و بعد اعتراض...
همه‌اش بازی است! منتهی بازی کثیفی که به ما گند خواهد زد.

۱-تحت هیچ عنوان نمی‌خواهم در ایرانی زندگی کنم که یا هاشمی، یا احمدی‌نژاد رئیس جمهوری‌اش باشد. این حق انتخاب طبیعی من است. هاشمی نمی‌تواند به من ثابت کند که تا وقتی ساز و کار فعلی وجود دارد، نویسنده و کارتونیست و دگر اندیش و... امنیت خواهد داشت.
۲-در این مرحله، جماعت از رای سفید سو استفاده کرده‌اند. ۲۳-۲۵ در صد رای سفید کجا رفت؟چند در صدش را اعلام کردند
۳-فکر می‌کنم باید هزینه را بر کل سیستم سنگین کرد.
۴-ما نباید مهره‌های بازی باشیم، باید خود بازی را به بازی بگیریم.
۵-اگر نتوانیم یک پله را جلوتر بیایم، باخته‌ایم، نه برای هاشمی، برای خودمان می‌گویم.
۶-گفته بودم کاریکاتور هاشمی را خواهم کشید، الآن هم کشیده‌ام.
۷-بازی، بازی است. منتهی این بار می خواهیم مهره نباشیم.
۸-بشدت هم معتقدم که باید ساز و کاری، تمامی اتهامات وارد شده بر او را بررسی کند. چه در معاملات نفتی، و چه در باقی قضایا.
۹-نوبت بازی مردم است.

ادامه دارد
Sunday, June 19, 2005
بازی جدید
لابد می گویید که مگر سیاست و حکومت بازی و شوخی است که آدم زود به زود تاکتیک عوض می‌کند؟
اتفاقا قواعد بازی سیاسی نوع پیچید‌تر شده همان سرگرمی های دوران کودکی است. جمع کردن نفرات برای بازی‌های دستجمعی بسیار شبیه به جمع ‌آوری نیروهای سیاسی است.

بر عکس نظر خیلی‌ها، معتقدم که بازی رای ندادن، خیلی هم گرفته است، همین که ثابت شد تحلیل‌گران سیاسی چقدر از بافت مردم دور هستند و نمی‌دانند عامه مردم چه می‌طلبند، مردم اصلا وظیفه ندارند به کسانی رای بدهند که اینان معرفی کرده اند، بسیار ارزشمند است. همین که ثابت شد اصلاح‌طلبان حکومتی قدر رای مردم را ندانستند و کار را به اینجا کشاندند، که نهایتش شکستشان شد، دستاورد کمی نیست.

اما فارغ از ایده استراتژی ترس برای جمع کردن رای، واقعیت ماجرا اینجاست که احمدی‌نژاد با تقلب بالا آمده، و خاتمی توان عیان کردن این مساله را ندارد. رای سفید، چک سفید به احمدی‌نژاد بود، و بنا به نقل قول درونی‌ها، جماعت بسیجی در حوزه‌ها رای سفید مردم را به نفع زشت‌ترین نکبت تاریخ مملکت ثبت کرده اند.

الآن معتقدم بازی را باید به سمتی برد که رای، رای ما باشد، نه رای به هاشمی، هاشمی باید نیازمند رای مردم باشد، و دیگر سر مردم منت نگذارد، ما باشیم که بر او منت می گذاریم. هاشمی باید بفهمد که چرا ۷۹% رای همین ۶۰ در صد شرکت کننده را نگرفته.
هاشمی باید بداند که رئیس جمهور، با پدرخوانده متفاوت است.
هاشمی باید بپذیرد که مردم، حقوقی دارند، شانی دارند، احترامی دارند.
هاشمی باید بپذیرد که شفاف عمل کند، و یادش باشد که اخبار سو استفاده‌های اقتصادی دور و بری‌هایش از اذهان نرفته.
هاشمی باید بپذیرد که نتیجه سیاست‌های غلط او چه بوده، و بداند که بدهکار مردم است، نه طلب‌کار.
هاشمی باید بپذیرد که باخته است! و اگر رای بیاورد پیروز انتخابات مرحله بعدی، مردمی هستند که به خود رای داده‌اند، برای اینکه بازی یک‌طرفه نباشد.
هاشمی باید صادق باشد!

من، نیک‌آهنگ کوثر، که بشدت مخالف همه کسانی هستم که خودشان را برای پول، موقعیت، مقام، و ... به هاشمی و تیمش فروخته‌اند و از چشم من از فاحشه هم پایین‌ترند،و تا آنجا که می‌توانم نشان خواهم داد که این فحشای‌شان چه خطری برای آزادی مطبوعات فراهم خواهد کرد، برای شکست طرح تقلب هدایت شده شورای نگهبان و جماعت تاریک‌خانه، تمامی تلاشم را علیه احمدی‌نژاد به عنوان سمبل و نشانه تحجر و جهل به عمل خواهم آورد.

اگر هاشمی سر کار بیاید، از او انتقاد خواهم کرد، چون باید هزینه بدهد. تا آلان همه برای هاشمی هزینه داده‌اند، الآن نوبت اوست. ولی در این بازی کثیف، نمی‌خواهم احمدی‌نژاد برنده میدان باشد.
فردا چه می‌شود؟
گربه‌ها را دیده‌اید که چگونه موقع سقوط چهار دست و پا فرود می آیند؟ حالا شده داستان تحلیل‌گران دماغ‌سوخته! حرفشان این بود که اگر تعداد شرکت کنندگان به ۶۰ در صد برسد، معین و اصلاحات می‌برد. حالا جماعت دارند دنبال عامل شکست می گردند. خب، لابد تقصیر تحریمی‌هاست دیگر!

دقت کرده‌اید جماعت محلل! برای بیان امری ساده نوشتاری طولانی می‌نویسند و آسمان را به ریسمان می بافند؟ آنوقت آخر سر باید برای همرنگ شدن با جماعت بگویی عجب مقاله پرباری...زرشک!

ماجرا خیلی ساده است. اصلاح‌طلب‌ها نتوانستند با وجود شرکت همان‌هایی که می‌خواستند، رای مورد نظر را بدست آورند. چرا؟ چون روشنفکران عزیز تحلیل‌گر زبان مردم را بلد نبودن، آنچنان فاخر نوشتند که گویی مخاطبان محدودشان کل جامعه را تشکیل می‌دهد.

عزیز دل من! این چه جور تحلیلی است که وقتی ۳۵ درصد شرکت کننده وجود داشته باشد، معین بازنده است و وقتی ۶۰ درصد، برنده؟ مگر در انتخابات هشتم چند درصد رای دادند؟در انتخابات پنجم چه؟

ماجرا را پیچیده نکنید، خودتان را هم به در و دیوار نزنید. برعکس نظر شما، شرکت ۶۰ درصدی بی‌نتیجه ماند. نماند؟
نیکان علیه نیک‌آهنگ-۱۱
نیکان: ببین، گمونم تقلب شده.
نیک‌آهنگ: بعید نیست، ولی مثلا اگر تقلب نمی شد، چقدر رای می آوردین؟
نیکان: بابا، اگه تقلب نمی شد، کروبی الآن بالا بود.
نیک آهنگ: دلت خوشه‌ها، اونوقت فکر مى‌کنی مشارکتی‌ها و بقیه وای‌میسن پشت سر کروبی؟
نیکان: حد اقل از احمدی‌نژاد بهتره که.
نیک آهنگ: اومدن کروبی به نفع بهزاد نبوی و جماعت وزارت صنایع و وزارت نیرو نیست، اینا نمی آن پشت سر اون. براشون هم اهمیتی نداره که رای کروبی کم شده باشه، با هاشمی راحت‌تر کنار میان تا با شیخ مهدی ۵۰ هزار تومنی.
نیکان:در هر صورت تقلب شده!
نیک آهنگ: خیلی خب، کی قراره مقابل تقلب بایسته؟
نیکان: خب معلومه! خاتمی دیگه!
نیک‌آهنگ: زرشک! اون بلد نیست!. در ضمن فقدان هسته مبارکه مانع هرگونه فشار از جانب او میشه!
.
.
.
نیکان: ببین، قبول کن که اشتباه کردی تحریم کردی انتخابات رو.
نیک‌آهنگ: ببخشیدا، احمق‌جون! من وقتی میگم خودم رای نمیدم، بهش نمی‌گن تحریم! وقتی معین میگه رای نمیده، تو چرا به اون نمی‌گی تحریم؟ من که داد و بیداد نکردم که مردم نباید برن ! گفتم من نمیرم!!!
نیکان:فرقی نداره!
نیک آهنگ: با وجود این، یک ماه پیش، آمار می‌گفت ۳۵ درصد شرکت می‌کنن. اون موقع نظرسنجی‌ها نشون می‌داد که هاشمی و یکی از اصول‌گراها میرن دور دوم. کروبی و معین هم رای نمیارن. مشارکتی‌ها خودشون رو کشتن که مردم رو بکشونن پای صندوق، ۳۵ درصد رسید به ۶۲ درصد. نتیجه چی شد؟ یکی اینکه سیستم احتیاجی به اصلاح خودش نمی‌بینه، چون رای مرم رو داره. یکی دیگه اینکه مشارکت که حزب حاکم بود، کمتر از ۱۵ درصد رای آورد، و نشون داد که چقدر مشروعیتش زیر سواله، حالا اگه اینا بعد از تایید صلاحیت معین کنار کشیده بودن، کل سیستم بدهکارشون می‌شد، ولی الآن چی؟
نیکان:برو بینیم بابا...
شکست خوردیم-وبلاگ سهام‌الدین بورقانی
..چند دقیقه پیش داشتم با نیک آهنگ چت می کردم. یه جورایی راست می گه. می گفت: وقتی نمی شه رای آورد باید روش رو عوض کرد. روش اصلاح طلب ها اشتباه بود. حداقل دو سال فرصت داشتند که به بازسازی خود بپردازند. اما بی توجهی کردند به این قضیه. این هم نتیجه اش. می گفت: معین اگر بعد از رد صلاحیتش کنار می کشید الان ابزارهای کافی در اختیارش بود که بتواند از آنها استفاده کند. نیکان اسمشو گذاشت خودکشی متفکرانه! راست میگه...
اصل مطلب
وقتی خود معین هم رای نمی‌دهد!
به خدا دارم از خنده می‌میرم!
معین هم رای نخواهد داد، آنهم در دور دوم. امروز صبح هم بچه‌های ستادش می‌گفتند که دارند بیانیه‌اش را سانسور می‌کنند، من هم یک نسخه از ایشان خواستم تا به "روز" بدهند.
ظاهرا جماعت مشارکتی دارند با هاشمی مذاکره می‌کنند، حد اقل یکی دو تا پست بگیرند، و در ضمن چند تا از معاونت‌ها را هم در وزارت‌خانه‌ها حفظ کنند، و با پذیرش این شروط، بیایند و از رای دهندگان بخواهند که الآن به هاشمی رای بدهند. این هم بزای قدرت. به همین دلیل مایل نبودند نامه معین در سطح جامعه مطرح شود.
البته شب، به این نتیجه می رسند که حالا که نامه معین لو رفته، آنرا خودشان هم پخش کنند.

بیانیه دکتر معین:
معين: در مرحله دوم انتخابات شركت نكرده و از كسي هم حمايت نمي‌كنم
من همچنان كه در انتخابات مجلس هفتم شركت نكردم، در مرحله دوم انتخابات رياست جمهوري نيز شركت نخواهم كرد و به نفع هيچ كسي هم تبليغ نخواهم كرد. اگر جهت‌گيري به سمت خاصي كنيم مردم ما را هم از آن جنس خواهند شناخت. تحريم هم نبايد كرد.
ادامه
نیکان علیه نیک‌آهنگ-۱۰
نیکان:حال کردی کامنت‌ها رو؟
نیک‌آهنگ: خیلی باحال بود، مطلب در باره نقش بلاگرها بود، فحش‌ها و ناسزاها هم هیچ ربطی به مطالب نداشت!
نیکان: چرا قبول نمی کنی که اشتباه کردی؟ تو انتقاد ناپذیری! تو غدی!تو...اهریمنی هستی. تو به خاطر مشارکتی‌ها معروف شدی، اونوقت نون اعتباری رو خوردی که اونا بهت دادن، بعد بهشون لگد زدی...
نیک‌آهنگ: خره!خیلی‌ببخشیدا، بر خلاف بقیه، من خودم رو به هیچ کدوم از روزنامه‌های مشارکتی تحمیل نکردم، اونا از من دعوت به همکاری کردن. یعنی الاغ‌جان! باید واسه خودت یه سابقه نصف و نیمه داشته باشی که بقیه ازت بخوان باهاشون کار کنی، نه اینکه واسه چاپ کاریکاتورت کاسه لیسی‌شون رو بکنی! در ضمن، توی اون دوره فقط من هم نبودم که ازم دعوت کردند، مانا و توکا و بقیه هم بودن. اونا به ما احتیاج داشتن یا ما به اونا؟ همون موقع که من دو جای دیگه هم کار می‌کردم فراموشکار!
نیکان: چرا تو هیچ وقت خفه خون نمی‌گیری؟ واسه هر چیزی اگه جواب ندی میگن لالی؟
نیک‌آهنگ: زر مفت نزن، جواب هم نگیر!
نیکان: این چه کاریه کشیدی الان؟ داری به جنازه دولت لگد می‌زنی؟
نیک‌آهنگ: ببخشیدا، این دولت اینقدر کیاست نداشت که بعد از شکست شوراها و مجلس خودشو جمع و جور کنه؟ اونوقت کار من عیب داره؟
نیکان: نامردیه!!
نیک آهنگ: کی بود به معین فشار آورد که بعد از رد صلاحیت قبول کنه حکم حکومتی رو؟ عمه من بود؟ مگه نگفت که اگر معین قبول نکنه خودکشی استراتژیک کرده؟
نیکان: حالا اون یه حرفی زد...
نیک‌آهنگ: رئیس جمهوری که اینقدر از آرا عمومی بی اطلاع باشه که دولت مشارکتی نتونه بیشتر از ۱۵ در صد رای جمع کنه واسه معین، باید بره کشکشب بسابه!
نیکان: خیلی بدذاتی!
نیک‌آهنگ: ببخشیدا، لابد مسوول شکست معین هم منم. لابد دولت مشعشع خاتمی هیچ‌کاره بوده، لابد تحلیل گرای اینا همه حرفاشون درست از آب در اومد...
نیکان: لج آدمو در میاری تو! آدم دلش می‌خواد خرخره‌تو گاز بگیره...
نیک آهنگ: خاک بر سرت. تو مثلا اصلاح طلبی؟ گفتمان با منتقد اینجوریه؟ بیچاره! برو پشت سر یه آدم درست و حسابی، وقتتو هشت سال تلف کردی واسه این جماعت؟ ابله ترانزیستوری! اصلاح‌طلبی حکومتی به کجا رسید؟ وقتی اینا نتونستن نیروی جدید متفکر تولید کنن معلومه که باید ببازن.
نیکان: و لابد راست‌ها این کارو کردن.
نیک‌آهنگ: دِ همینه! راست‌ها خیلی جالب این کارو کردن. اونقدر همه رو فریب دادن که حد نداره. دو تا انتخابات رو پشت سر هم بردن، این جماعت اصلاح‌طلب نفهمید از کجا خورد. حالا هم هتی اگر دور دوم ببازن، ثابت کردن که قدرتشو دارن بازی این طرف رو به هم بریزن.
نیکان: آخه احمدی نژاد که نمیبره.
نیک‌آهنگ:همین که همه پاپیون کردن یعنی ترسیدن!
نیکان: ...ترس هم داره...
ادامه دارد
پایان دوران اصلاح‌طلبی دولتی
ghabreeslaahaatweb1nf.jpg
این طرح بوسیله "محرم‌علی‌خان" سانسور شد.
Saturday, June 18, 2005
و اما یک خسته نباشید به بلاگرها
راستش از نتیجه ناراحت کننده انتخابات که بگذریم، باید به فعال شدن بلاگرها خیلی توجه کرد. زحمات نویسنده‌های وبلاگ‌هایی مثل الپر، زن‌نوشت، خورشید خانم، خط قرمز و...را اصلا دست کم نگیرید، اینها با تمام وجود برای اعتقادشان هر آنچه می‌توانستند، کردند. امیدوار بودند با افزایش تعداد شرکت کننده‌ها رای معین بالا برود، که البته نرفت.

به حسین درخشان باید یک خسته نباشید درست و حسابی گفت که بساط وبلاگ را گسترش داد تا در این زمان همه بتوانیم به این راحتی با هم حرف بزنیم.

به محمد‌علی ابطحی باید دست مریزاد گفت. او هم تمام تلاشش را برای اعتقادش که مشروعیت بخشی به نظام بود انجام داد. این هم مقدس است.

به مهدی جامی باید آفرین گفت که به این خوبی "بلاگستان" را زیر نظر داشت و از این فضای مجازی واقعی شده، گزارش تهیه کرد.
...
به خیلی از برو بچه‌هایی که از طریق این رسانه توانستند دوستان و آشنایانشان را پای صندوق رای بکشانند، باید تبریک گفت. هر چند انتخابات آن نتیجه‌ای را نداد که دنبالش بودند، ولی امیدوارم سرد نشوند، و این جامعه در حال رشد را ترک نکنند. مهم این است که این زبان را به درون جامعه ببریم. بخش عمده استفاده کنندگان از اینترنت در ایران هنوز وبلاگ را نمی‌شناسند. چرا با زبانی ننویسیم که آنها را هم جذب کنیم؟

وبلاگ البته وسیله است. مهم این است که چه شناختی پشت آن نهفته. بدون شناخت جامعه نمی‌توان اثر گذار بود. با فرهیخته نگاری مخالف نیستم، ولی این زبان در میان عامه مردم جایی ندارد.
...
بازی تمام نشده، و هنوز امیدی هست. البته برای کسانی که هنوز بر این باورند که می‌توانند تاثیری بگذارند.
نیکان علیه نیک‌آهنگ-۹
نیکان:حالم گرفته س..
نیک‌آهنگ: منم.
نیکان:تو دیگه چرا؟تو که با دمت گردو می شکنی!
نیک‌آهنگ:برعکس، از این ناراحتم که چرا اعتبار کلی تحلیل‌گر سیاسی از بین رفت.
نیکان:مثلا بهنود و نبوی؟
نیک‌آهنگ:نه بابا، تحلیل‌گرا رو گفتم ، نه اونا رو.
نیکان:درست حرف بزن!
نیک‌آهنگ:از اون بدتر، ملی مذهبی‌ها هم که یک بار نشون دادن چقدر از رای مردم دورن، این بار کاملا محو شدن.
نیکان:خب شاید تقلب شده باشه!
نیک‌آهنگ: ۳۰ میلیون شرکت کرده باشن، و نماینده اصلاح‌طلبا توی سه نفر اول نباشه، اسمش فقط تقلب نیست!
نیکان:آخه حجاریان که مطمئن بود معین اول میشه، بهزاد نبوی هم همینو می‌گفت که اگر مردم زیاد بیان، معین توی مرحله اول برنده میشه!
نیک‌آهنگ: مرد حسابی، یادت رفت چقدر دیدگاه اکبر گنجی و عباس عبدی رو تحقیر کردن؟ گفتن شماها از جامعه دور بودین، نمی‌فهمین! گفتگوی بهنود با گنجی رو شنیدی توی بی‌بی‌سی؟ من دلم واسه اکبر سوخت...
نیکان:آخه بابا کلی جبهه دموکراسی خواهی راه انداختن، این که خوب بود!
نیک‌آهنگ:کی، کجا و چرا راه انداختن؟ چرا همون موقع که روزنامه‌ها رو بسته بودن این رو علم نکردن؟ چرا وقتی دانشجوها رو می‌گرفتن، این جبهه راه نیافتاد؟ بابا ! چرا نمی‌فهمی! مردم به اینا اعتماد ندارن! وقتی کروبی با شعار ۵۰ هزار تومنی میاد بالا، یعنی ما مردم رو نمی‌شناسیم! همین کروبی توی انتخابات مجلس چقدر رای آورد؟ حالا ببین چقدر رای داره؟
نیکان:حالا شاید هاشمی بتونه رای مردم رو جذب کنه؟
نیک‌آهنگ:نکته جالب اینه که در صد هاشمی توی نظر سنجی‌ها تقریبا همین بود، ولی ببین کی اومد بالا؟
نیکان:سرم درد می کنه!!!!
نیک‌آهنگ: من هم سردرد دارم.این میگرن لعنتی باز داره عود میکنه..
نیکان:بیا سوته دلان گرد هم آیم...
نیک‌آهنگ:گرد هم بیایم و عبرت نگیریم؟ فقط بزنیم تو سر خودمون؟
نیکان:نمی‌دونم والا...
نیک‌آهنگ:گمونم اصلاح‌طلبا به یک فرصت مطالعاتی طولانی احتیاج دارن. گمونم سر و کله خیلی‌هاشون کانادا پیدا شه. با پول مردم میان درس بخونن...خوبه، ولی دیگه پیر شدن. راستی! خیلی‌هاشون هم بچه‌هاشون رو فرستادن بیرون، مثل اندونزی و مالزی که ارزون‌تره...شاید برن اونجا آخر عمری.
نیکان:نه! اونا تا آخرین لحظه مبارزه می‌کنن!
نیک‌آهنگ:بی‌خیال، رو هنوز داغ‌داری...
نیکان علیه نیک‌آهنگ-۸
نیک‌آهنگ:حالا این دفعه من شروع می‌کنم! چی می‌شد معین و جماعت مشارکتی بعد از تایید مجدد صلاحیت محکم می ایستادند؟ اینها که رای نمی‌آوردن؟ لااقل یک کاری رو از پیش می بردن!
نیکان:حالمو داری به هم می‌زنی!
نیک‌آهنگ:اینا که می‌گفتن حکم حکومتی رو قبول ندارن که، خب وقتی قبول کردن، با اون توجیه، معلبم بود که مردم بهشون اعتماد نمی‌کنن.
نیکان:آخه خاتمی به معین گفته بود که اگر نیاد، اشتباه استراتژیک کرده.
نیک‌آهنگ: اولا، خاتمی میدونه استراتژی یعنی چی؟ بعدش،اگر اینا بلد بودن استراتژی تدوین کنن، بعد از انتخابات شوراها خوشون رو بازسای می‌کردن.
نیکان:یعنی میگی سعید حجاریان چیزی حالیش نیست؟
نیک آهنگ:نخیر، اتفاقا حالیشه، ولی گمونم استراتژیست‌های طرف مقابل کارشون رو بهتر بلد بودن.
نیکان:حلا تکلیف مشارکتی‌ها چی میشه؟
نیک‌آهنگ:حزب حاکم وقتی کاندیداش بیشتر از ۱۵ در صد رای نیاره، تکلیفش معلومه.مشروعیتش هم که شاهکاره، تاثیر گذاریش هم که محشره.
نیکان:یکی منو از دست این هیولا نجات بده!!!!!
نیکان علیه نیک‌آهنگ-۷
نیکان:شنیدی خاتمی رفته وزارت کشور؟
نیک‌آهنگ: مگه چی شده؟
نیکان:شورای نگهبان داره زودتر از وزارت کشور رای‌ها رو اعلام می‌کنه.
نیک آهنگ:خب چرا رفته وزارت کشور، می‌رفت شورای نگهبان.
نیکان:آخه میگن شورا تقلب کرده.
نیک‌آهنگ: اگر تقلب کرده باشه، خاتمی میتونه انتخابات رو باطل کنه؟
نیکان:اگر باطل کنه، شورش میشه، شورش رو کی کنترل می‌کنه، سپاه.اونوقت سپاه میاد انتخابات رو برگذار می‌کنه!
نیک‌آهنگ:اگر ثابت بشه که انتخابات مشکل داشته، خاتمی باید به قولش عمل کنه!البته یادت که هست، اون مقابل نظام نمی‌ایسته!!!
نیکان: گیرم انتخابات هم از اول برگذار بشه، معین که رای نمی‌یاره!
نیک‌آهنگ:ناراحت نباش، هودر میمونه تهران، میلیون‌ها نفر از طرفداراش میان و به معین رای میدن...بهنود و نبوی هم از شرکت در انتخابات حمایت می‌کنن،اگر هاشمی هم رای بیاره، میگن به خاطر ما بوده...
نیکان:وآآآآآآی‌ی‌ی‌ی‌ی....
نیک‌آهنگ:گربه مرتضی علی یادت میآد؟
نیکان:حالا مرحله دوم چی میشه؟
نیک‌آهنگ: بستگی داره. اگر احمدی‌نژاد بیاد بالا، میان از هاشمی حمایت می‌کنن.مشارکتی‌ها توی انتخابات با هاشمی درگیر نشدن، واسه همین روزا...احتمال می‌دادن که معین رای نیاره، حالا ممکنه بیان به نفع هاشمی کار کنن، بلکه سهمی از دولت آینده رو ببرن. اگر کروبی بیاد بالا، خاتمی ازشون خواهد خواست که بیان پشت سر کروبی، ولی اینا -از جمله بهزاد نبوی- با کروبی کنار نمیان، خلاصه خر تو خره...
نیکان:از اون طرف، اگر احمدی نژاد بیاد بالا، رای طرفدارای قالیباف و لاریجانی رو هم داره.یا ابا الفضل!
نیک‌آهنگ: یعنی نزدیک به چهل درصد...
نیکان علیه نیک‌آهنگ-۶
نیکان:وای بر تو!
نیک‌آهنگ:دیگه چی شده؟
نیکان:به خاطر شما تحریم‌کننده‌ها،احمدی‌نژاد و هاشمی اومدن بالا!
نیک‌آهنگ:یعنی عملکرد "بسیار قوی" اصلاح‌طلبان هیچ تاثیری نداشته؟
نیکان:که چی؟
نیک‌آهنگ: یعنی اگر توی این ۸ سال می‌تونستن مردم رو راضی نگه داشته باشن، الان نتیجه این بود؟
نیکان:زهر مار!
نیک‌آهنگ:اگر همین بچه‌های با استعداد ان جماعت رو حسابی نقد کرده بودن، و اینها هم بعد از شکست شوراها و مجلس بازسازی کرده بودن،امروز من و تو این حرفا رو می زدیم؟
نیکان: تو همه‌اش سیاه‌نمایی می کنی!
نیک‌آهنگ:این بار چندمیه که از یک سوراخ گزیده میشیم؟ شماها بهترین خدمت رو به سیستم کردین، آمار شرکت کننده‌ها رفت بالا، تا مدت‌ها هم خودش رو اصلاح نخواهد کرد.معین رای نیاورد، که نمی آورد، الآن کروبی داغ کرده.
نیکان:...
نیک‌آهنگ:حالا نارحت نشو، همه صندوق‌ها رو که نشمردن، شاید فرجی بشه.
نیکان:کدوم فرج؟ از ۲۴ میلیونی که شمردن وضع معین خوب نیست، هاشمی و احمدی‌نژاد اومدن بالا.
نیک‌آهنگ: شاید هم تقلب شده باشه، هنوز جا نزن.
نیکان:من مرحله دوم رای نمی‌دم!
نیک‌آهنگ:چی شد؟
نیکان:نه که تحریم کنم، نه، رای نمی دم!
نیک‌آهنگ:اگر کاندیدای من رای بیاره، تحریم کار اشتباهیه، اگر شانسی نداشته باشه، نباید رای داد.زرشک!
نیکان علیه نیک‌آهنگ-۵
نیکان:خجالت بکش!
نیک‌آهنگ: برای چی؟
نیکان: از بهنود و نبوی یاد بگیر!
نیک‌آهنگ: چی رو؟
نیکان:ببین چطور با مقالاتشون مردم رو کشوندن به صندوق‌های رای؟ الآن همه میرن به معین یا هاشمی رای میدن، اونوقت دماغ تو میسوزه!
نیک‌آهنگ: منظورت از همه چند درصده؟
نیکان:قطعا معین مرحله اول رای میاره!
نیک آهنگ:عمو! الآن کروبی ۲۲ درصد از ۱۰ میلیون رای اول رو برده، بعدش هم هاشمی با ۲۰ درصد...الآن معین بعد از احمدی‌نژاد و قالیبافه.
نیکان:جوجه رو اول پاییز می شمارن!
نیک‌آهنگ:اگر اول تابستون کبابش نکنن! راستی! اکبر جوجه هم عجیب می‌چسبه‌ها!
.
.
.
نیکان:چرا به هاشمی رای نمیدی؟داور نوشته دوره اون "عزت سحابی" و "دکترفاضل" وزیر بودن!
نیک‌آهنگ:کرسی شعر میگی؟ بی‌سواد! عزت سحابی دوره رفسنجانی زندان رفت و سعید امامی توی زندان پدرش رو درآورد، فیلم اعترافات عزت سحابی رو توی برنامه هویت یادت نمی آد؟
نیکان:چرا می‌زنی؟داور گفت!
نیک‌آهنگ: به همین دلیل هم من شک کردم، برو دنبال یک منبع درست!
Friday, June 17, 2005
احساس شیرین رای ندادن
الآن احساس شیرین رای ندادن، مرا به یاد حذف واحد‌های درسی در دانشگاه انداخت. می‌دانی روزی باید درس را بگذرانی، ولی زمانی که آماده‌اش هستی.

می‌دانی که اگر این ترم درس را حذف نکنی، پشیمان خواهی بود...
بقیه رفته‌اند امتحان بدهند...دمشان هم گرم!
هاشمی مدل ۲۰۰۵
توضیح: اولا من رای نمی‌دهم!
ثانیا: من رای نمی‌دهم.
ثالثا: من رای نمی‌دهم!
رابعا: اگر هم رای می‌دادم، به کسی رای می‌دادم که تا الآن انتقاد پذیری‌اش بر من ثابت شده باشد!!!

وا ما باقی ماجرا:
متاسفانه نتوانسته ام فیلمی را که کمال تبریزی برای هاشمی رفسنجانی ساخته ببینم، ولی شنیده‌ام که نشان از تغییر او داشته و با جوک‌هایی همراه بوده است. از اینکه بنا به محتوای فیلم هاشمی تغییر کرده و نشان داده عاشق دموکراسی است، بسیار خوشحالم، پس دیگر مانعی برای کشیدن کاریکاتور سردار سازندگی وجود ندارد!

۸ سال پیش محسن هاشمی که آنزمان رئیس دفتر رئیس جمهوری بود، از من خواست کاریکاتور "حاج‌آقا" را بکشم، که من از زیر بارش در رفتم، ولی حاجی زم مجبورم کرد که برای مراسمی این کار بکنم. در ضمن هر چه طرح اولیه کاریکاتور را که داشتم، در خانه از ترس سوزاندم.

الآن با عنایت به این مساله، مانع بزرگی که نمی‌گذاشت کاریکاتور هاشمی کشیده شود، برداشته شد. درود بر کمال تبریزی!
...
Thursday, June 16, 2005
مستندی در باره وبلاگ های ايرانی در تلويزيون کانادا-بی‌بی‌سی
این هم مطلب بی‌بی‌سی درباره مستند"جنگ بلاگرها"...
آزموده را آزمودن
نیکان:ما ملت نسبتا غیور، در راستای یک آزمایش نسبتا بزرگ، به نامزدهایی که قبلا با عملکردشان آشنا بوده‌ایم و یادمان نمی‌آید چه کرده‌اند را دوباره انتخاب می‌کنیم تا مشت محکمی بر دهان یاوه‌گویان شرق و غرب و غیره وارد سازیم.
در ضمن آن خام‌دلانی که می گویند آزموده را آزمودن خطاست، بروند کشکسان را بسابند، چون هنوز ما ملت غیور را درست نشناخته‌اند!
.
.
نیکان: حالت گرفته شد؟
نیک آهنگ:...
نیکان:دیدی کم آوردی!
نیک آهنگ:ملت آزموده را آزمودن خطاست! قبول!
خدا به برادران و خواهران نیویورک تایمز خیر دهاد

این هم کار چند روز پیش من...در سایت نیویورک تایمز...
bbcbloggestan1tu.jpg
این مطلب مهدی جامی کلی باعث خوشنودی ماگشت!
آقا مهدی، چاکریم!
فردا که بارگاه حقیقت شود پدید
فردا روز انتخابات است.
فردا میلیون‌ها نفر در صحنه حاضر شده و با رای خود نهال مردم‌سالاری دینی را آبیاری خواهند کرد...
دستشان درد نکند.

فردا، روزی است که بسیاری از سرمایه‌گذاران انتخابات منتظر افزایش سود سهام‌شان هستند.
فردا روزی است که دماغ بسیاری خواهد سوخت.
فردا روزی است که چهار سال بعدش، یا هشت سال بعد، یا ...سال بعد، تاسفش را خواهند خورد.

بعد از فردا، فردای دیگری خواهد آمد، که دست بعضی از دوستان را رو خواهد کرد. دوستان روشن‌فکری که به جای "خدمت"، "خیانت" پیشه کردند.

فردای آن فردا، خواهیم گفت که کاش به کسانی که به نزدیکان خود خیانت کرده بودند، اعتماد نمی‌کردیم. به معلمان خیانت که خود را خدمت‌کار مردم معرفی می‌کردند...

فردا، روز خوبی است. بی صبرانه منتظر آمدن پس فردا هستم!
Wednesday, June 15, 2005
مواضع نیک‌آهنگی
من رای نمی‌دهم! حتی اگر باید همرنگ جماعت شوم و ...
به هیچ وجه برای رای ندادن بقیه تبلیغ نمی‌کنم! به هیچ وجه مبلغ تحریم نیستم، و فقط نظر شخصی‌ام را در وبلاگ می‌نویسم:
  • به منطقی بودن انتخابات در ایران اعتقاد ندارم
  • نسبی‌گری سر جایش، هیچ‌کدام از کاندیداها یک دهم خواست من هم نیستند
  • از احزاب حامی کاندیداها خوشم نمی آید، و اعتقاد دارم دزد هستند
  • به هیچ وجه فکر نمی کنم معین توان انجام کسری از ادعاهایش را داشته باشد
  • قالیباف همان کسی است که لندکروزرهای سیاه را به جان مردم انداخت، اداره اماکن و ...
  • هاشمی قابل نقد نیست. جرات نداری به او اعتراض کنی. من به کسی که نمی‌توانم به او اعتراض کنم رای نمی‌دهم
  • کروبی هم برگردد سر خانه زندگی‌اش، بهتر است
  • لاریجانی جواب ۵۰۰ میلیارد تومان بخور بخور صدا و سیما را داد؟
  • احمدی نژاد که هیچ!
  • مهرعلیزاده هم نخودی است
  • رضایی هم هر وقت توانست رای پسرش را که به آمریکا پناهنده شد بدست بیاورد، بیاید صحبت کند
مواضع هودری
این مطلب حسین را حتما بخوانید.
راستی، نرخ روز نان چیست؟
Tuesday, June 14, 2005
برای ابراهیم خلیل سابق
ابراهیم!
حق با تو است! من موجودی شده‌ام عصبانی، کم تحمل وانتقام‌گیر.
تو درست می‌گویی، کارم شده زدن این و آن...

راستش بعد از این همه سال دروغ شنیدن، دیگر تحمل‌اش را ندارم! سر مردم کلاه بگذاریم که آدم‌های فرهیخته‌ای هستیم که چه بشود؟ کاش آدم‌های پاکی می‌ماندیم تا بازیگر نقش "آقای روشن‌فکر"...

مرا ببخش، ولی از دست تو خسته شده‌ام! از دست حرف‌هایی که گمان می‌کنم کمترین اعتقادی به آنها نداری. از نوشته‌هایت که بی عشق شده. از...

مرا ببخش، عصبانی‌ام. خیلی هم عصبانی ام...
بگذار همینجا تمامش کنم و ادامه ندهم...
خبر نسبتا خوب!معین دارد بالا می آید
چرا این خبر برای من خوب است؟
۱- به مجرد رای آوردن معین، تا مدت‌ها دعوا و مکافات بین مجلس و دولت وجود خواهد داشت. آنها که نمی خواهند به وزرای معین به این راحتی رای اعتماد بدهند، پس نمایندگان نسبتا باهوش به اندازه کافی برای من سوژه درست خواهند کرد.
۲- بعضی از دوستان کاریکاتوریست بنده، تا حدی طرفدار معین هستند و دلشان نمی آید خدمتش برسند، پس ناخواسته در این رقابت هم چند پله جلو جلو می‌افتم(حالتو گرفتم هادی!).
۳-معین تا مدت‌ها مجبور خواهد بود برای دفاع از موقعیتش تلاش زیادی در جهت عملی کردن شعارهایش کند، که چشم من آب نمی خورد، پس از الآن باید برای سوژه‌های احتمالی فکر کردن را شروع کنم.
۴-خاتمی هر ۹ روز یک بحران داشت، گمانم جماعت قدرت طلب سپاه هر روز ۹ تا بحران درست کنند. پس در هر بحران کاریکاتوری نهفته و بر هر کاریکاتور شکری واجب!
۵-عکس های معین را باهم مقایسه کنید. تاثیر گریم را در ماه‌های اخیر ببینید. آنقدر متوجه نکات جذابی خواهید شد که ممکن است دلتان بخواهد کاریکاتوریست شوید و پوز من و امثال من را بزنید.
...
تکمله: من رای نمی‌دهم، ولی دلم می خواهد کسی رییس جمهوری شود که کشیدن کاریکاتورش تفریح هر روزه من باشد. از این نظر معین و احمدی‌نژاد و لاریجانی محشر هستند! ولی خدائیش معین چیز دیگری است، بخصوص با آن راه رفتن عصا قورت داده‌اشو حرف زدن غیر جذابش!
Monday, June 13, 2005
در دفاع از آزادی بیان
دیشب فیلم مستند کوتاه "جنگ بلاگرها" از شبکه اصلی تلویزیون کانادا پخش شد. برای کانادایی‌ها جالب بود ببینند ایرانی‌ها چگونه نظراتشان را بیان می کنند، و اینکه ما چقدر از این تکنولوژی ساده شده برای انتقال دیدگاه‌هایمان بهره می‌گیریم.

کار فرید حائری‌نژاد، المعروف به فرید سی‌بی‌سی ستودنی بود، هم تهیه کننده‌اش بود و هم ادیتورش. او مجبور شد بیش از ۴ساعت فیلم را تبدیل به برنامه‌ای ۲۰ دقیقه‌ای کند. همین کوتاه کردن باعث شد بسیاری از گفته‌ها و نکاتی که شاید از نظر من نوعی مهم بوده باشد، حذف شود و گفته‌اهایم ابتر بماند.

مساله جالب و پر سر و صدای برنامه به سخنان سیبیل‌طلا مربوط می‌شد. سیبیل ۲۰ دقیقه حرف زد، و فقط حرف‌هایش در باره جنسیت و رابطه‌های جنسی مورد استفاده قرار گرفت.

بسیاری امروز به او حمله کرده‌اند که آبروی زن ایرانی را برده است. شان خود را در حد یک زن هرزه پایین آورده و...
در درجه نخست، خود من یکی از منتقدین نگاه‌ او به روابط خارج از عرف هستم. شاید او علیه منوگامی هزار و یک حرف بزند، و من و مثال من را به بلاهت و تناقض و ریا متهم کند، ولی اهمیتی ندارد. مهم این است که تلاش کرده دیدگاهش را فارغ از قید و بندهای سنتی بیان کند.

نزدیکان من همه از وجود او در این فیلم ناراحت بودند! خب آنها هم حق دارند، ولی دلیل نمی‌شود مانع آزادی بیان یک هموطن شویم که می‌خواهد نوعی نگاه را بیان کند! من رسما مخالف دیدگاه‌های سیبیل‌طلا هستم، ولی به اینکه می‌خواهد نظرش را آزادانه بیان کند، احترام می‌گذارم! او می‌خواهد مرزها را بشکند، و این حد شکنی به خودش مربوط است. هزینه‌اش را هم می خواهد بپردازد، ولی با این همه به آزاد ی فکری‌اش احترام بگذاریم. حتی اگر مخالف عقاید او باشید.

حرف زدن در باره سکس و جنسیت انگار تا ابد برای زن ایرانی ممنوع است. ایرج میرزا، مرحوم جزایری،عبید، سعدی، مولانا و بقیه اگر حرفی بزنند، جلف نیست، بلکه نشان از قدرت آنها دارد، ولی اگر زنی چیزی گفت، فاسد شده و باید حذف‌اش کرد!

به خدا قسم عیب از ماست! ما طرفداران آزادی دیکتاتورهای کوچکی هستیم که فقط ادعا داریم.
به دلیل تناقض حذف شد
مطلب این پست بنا به نظر فرد مذکور، بازی با زندگی‌اش محسوب شده است. پس حذف می‌شود. برای سلامتی‌اش دعا می‌کنیم، و امیدواریم وقتی در وبلاگ انگلیسی‌اش مطلبی می نویسد،به این حساب بگذارد که اعلام رسمی است.
Sunday, June 12, 2005
کمک مالی از آسیای میانه
این خبر خواندنی را حتما بخوانید
وقتی انتخابات آدم دردش می‌گیرد!
این انتخابات اخیر خیلی بامزه شده! از یک طرف ستاد هاشمی گفته پول ندارد، آنوقت اینجا را نگاه کنید! در ضمن حواستان به اختلاف طبقاتی و از این جور حر‌ف‌ها هم هست؟
در ضمن! مگر انتخابات ریاست جمهوری ایران به زبان انگلیسی است؟ شعارها را دیده‌اید؟ انگار HASHEMI از هاشمی سکسی تر است!
یعنی از فردا که هاشمی بیاید از این خبرهاست؟ پس چرا هشت سال قبل اینجوری نبود!




چه جگری شده این غلامحسین
115476.jpg

مدل موی کرباسچی را مقایسه کنید با آن زمان‌ها که شهردار بود! اندکی هم شکم آورده! چهار سال پیش که همراه حسن سربخشیان رفتیم خانه‌اش خیلی قلمی‌تر بود...
بگذریم. این استفاده ابزاری از کرباسچی یک هفته مانده به انتخابات وقتی هاشمی کاندیدا است از آن مسائل جالب است. طرف دبیر کل حزب کارگزاران است، فرزند خوانده هاشمی، آنوقت الان صدایش در آمده! خدایی‌اش یکی آن طرف‌ها یک مشاور انتخاباتی برای ستاد هاشمی از خارج وارد کرده...
انتخابات بدون مناظره
آدم اینجا از این بخت خوش بهره‌مند است که مناظره رقبای انتخاباتی را تماشا می کند. در دو سال گذشته، جند مناظره بامزه را از طریق تلویزیون دیده ام که حسابی مرا به فکر واداشته است.

در انتخابات کشکی ایران، نمی توانید شاهد چند سری مناظره‌های اساسی میان کاندیداها باشید. کاندیداها همدیگر را فتیله پیچ نمی‌کنند و مردم هم واقعا نمی دانند دارند به که رای می دهند.

حالا ببینید با این فیلم‌های انتخاباتی مسخره، می‌توان کاندیدای مورد نظر را غالب کرد؟
BLOGGER WARS-CBC امشب از دستتان نرود
bloggerwars11zm.jpg
اول: ما یک رفیق داریم به نام فرید CBC! این فرید کم کم دارد همه تلویزیون کانادا را قبضه می کند! الآن هم فیلم مستند-خبری درست کرده در مورد بلاگرهای ایرانی ساکن تورنتو، تاثیرشان بر فضای داخل ایران و ارتباطشان با بلاگرهای داخلی....فرید برای سرو سامان دادن این فیلم ماه‌هاست دارد تلاش می کند.
faridcbc1jr.jpg
فرید CBCجلوی در جنوبی سی‌بی‌سی...

مجری برنامه او هم اوان سالامان، یکی از معروفترین‌های تلویزیون و رسانه‌های کانادا است.

البته تعدادی از تصویرسازی‌ها و قطعات نقاشی متحرک این فیلم کار من است که با کارگردانی فرید به سرانجام رسید. خدا خیرش بدهد که مرا تشویق کرد بعد از سال‌های سال به سراغ انیمیشن بروم.

القصه، امشب ساعت نه تا ده، کانال ۲۶ یادتان نرود...البته به وقت تورنتو! وگرنه زمان پخش و کانال اخبار CBC در شهرهای دیگر کانادا متفاوت است.
نیکان علیه نیک‌آهنگ-۴
نیکان:وآآآآی‌ی‌ی‌ی‌ی....!
نیک‌آهنگ:چته؟چرا زنجموره می کنی؟
نیکان:مصاحبه حجاریان و معین رو ندیدی که!
نیک‌آهنگ:نه، از کجا ببینم؟
نیکان: کلی گریه کردن همه...
نیک‌آهنگ: حتی جماعتی که حجاریان سال‌های ۶۲-۶۳ توی اوین بازجویی‌شون کرده بود؟
نیکان: اه! حالمو به هم می‌زنی! چه ربطی داره؟ حجاریان سال ۶۲ با حجاریان سال ۸۴ چه شباهتی داره؟
نیک‌آهنگ: لابد عمه اش مسوول کاراشه، نه؟ حالا چی گفت؟
نیکان: همه‌اش در باره شکاف و پر کردن شکاف صحبت شد!
نیک‌آهنگ: کرسی شعر!!!!
.
.
نیکان:چرا از خر شیطون پیاده نمی‌شی؟
نیک‌آهنگ:منظور؟
نیکان:چرا مثل بقیه بلاگرها اگر هم به نفع معین نمی نویسی، خیلی روشن‌فکرانه حرف نمی زنی؟
نیک‌آهنگ: یعنی ادا در بیارم؟
نیکان: نه، ولی یه جور دیگه باش!
نیک‌آهنگ: احمق! نفهم!الاغ! من وبلاگ راه انداختم که خودم باشم! نه اون ابلهی که بقیه انتظار دارن! عجب الپری هستی تو!
نیکان: الپر که اسم یه بلاگر طرفدار معینه!
نیک‌آهنگ: خره! معلومه ایرج میرزا نخوندی...
نیکان: من از این کتابای بد نمی خونم!
نیک‌آهنگ: ملت سواد ندارن بخونن، میگن بی‌ادبیه!
.
.
.
نیکان: یاد بگیر!
نیک‌آهنگ: چی رو، از کی؟
نیکان:از رفیقات دیگه!
نیک‌آهنگ: از کی؟ درست صحبت کن...
نیکان:از داور و از سعید...
نیک‌آهنگ: دشمنان دانا حرفی نزدن؟
.
.
.
ادامه دارد
برنامه نقد سیاسی یا تبلیغ کاندیدا
دیشب که چون جنازه به خانه رسیدم، نشستم و برنامه تلویزیونی دکتر معین را دیدم. هشت سال پیش دکتر مهدی حجت با خاتمی مصاحبه می‌کرد، جامعه با حرف‌های جدیدی روبرو شد. حرف‌هایی کاملا نو که از منطقی دیگر بود.

barnameh2gm.jpg

حرف‌های معین اما حرف‌های تکراری هشت سال گذشته بود، سخنانی قشنگ و گاه بی‌پشتوانه. معین نشان می‌داد آدم صاف و ساده‌ای ‌است، که انگار نشسته جلوی حجاریان درس پس بدهد، و حجاریان هم طوری از او سوال می‌کرد که معین بتواند مثل یک شاگرد زرنگ، پاسخ‌گو باشد.

احساس می‌کردی دلیل آوردن حجاریان، یکی جلب ترحم باشد و از سوی دیگر ایجاد این حس که مغز متفکر اصلاحات این بار کاره ای خواهد بود. از جذبیت‌های این برنامه، اشاره به ترور خودش بود، و هر از گاهی هم که می‌خندید، چال ایجاد شده روی گونه‌اش را می‌توانستی تشخیص بدهی، به عبارتی نیمه ترور شده‌اش در مصاحبه حاکم بود.

از نکات مثبت دکتر معین می‌شد به احساس صداقتش نسبت به هدف‌های ناشدنی‌اش اشاره کرد. نکته دیگر این بود که نمی‌توانی از او متنفر شوی.

نمی‌دانم چطور می‌توانم برنامه دیگر نامزدها را ببینم، ولی دلم می‌خواهد آنها را با این یکی مقایسه کنم.‌ای دلم می خواهد ببینم که در فضای امروز ایران، همه اینقدر راحت شعار می دهند؟
Friday, June 10, 2005
چرا مرده ترس ندارد!-محمود فرجامی
براي ديدن نمونه اي ديگر از نحوه برخورد دوستان اصلاح‌طلب از نوع مشاركتي با منتقدانشان، مي توانيد ماجراهاي نيك‌آهنگ كوثر و حسين درخشان را دنبال كنيد. جالب اينجاست كه برخي طرفداران "زنده‌باد مخالف من" حتي تحمل يك كاريكاتور خيلي بهداشتي از دكتر معين را هم ندارند.
اصل مطلب
معین:با ردصلاحيت من می‌خواستند صداقتم را زير سوال ببرند
گمانم با تایید صلاحیتش هم می‌خواستند صداقتش در مورد عدم پذیرش حکم حکومتی را ارزیابی کنند!
اصل مطلب
مطلبی از علیرضا حقیقی
...روش نیک اهنگ نقد بیرحمانه است که این از ویژگی های نقد است و از این بابت دوست و غریبه نمی شناسد . هرچند در برخی موارد به خاطر ترس جانی چیزهایی را نمی کشد . ولی هرگز تطمیع نشده است....
اصل مطلب
Thursday, June 09, 2005
تاریک‌خانه اشباح در تعقیب اکبر
امشب ساعت ۹ رسیدم خانه، و باید برای "روز" کارتونی می‌کشیدم، در اسرع وقت...از شباهتش راضی نیستم، ولی با موضو‌عش حال کردم.

Wednesday, June 08, 2005
نیکان علیه نیک‌آهنگ-۳
نیکان: دیدی گفتم؟ نشنیدی دیشب رفیقت بهت چی می‌گفت؟ نتیجه رای ندادن اومدن فاشیسمه!
نیک‌آهنگ: ببخشیدا!فاشیسم همیشه بعد از یک دولت ناکارآمد میاد! وقتی یک دولت نتونه ادعاهاش رو عملی کنه...اگر این دولت تونسته بود اعتماد مردم رو جلب کنه که نگرانی نداشتیم!
نیکان:نخیر هم! این دولت خیلی هم موفق بوده! همه هم بهش اعتماد دارن!
نیک‌آهنگ: آمار بده! چند در صد؟
نیکان:خیلی!
نیک‌آهنگ: خب اگر خیلی، پس چرا نگران شکست اصلاح‌طلبا و اومدن فاشیسمی؟
.
.
.
چند ساعت بعد:
نیکان:خب به معین رای نمی‌دی، لا اقل در انتخابات شرکت کن!
نیک‌آهنگ:مثلا به کی رای بدم؟
نیکان:به هاشمی!
نیک‌آهنگ: ما می‌گیم رای نمی‌دیم، کاندیداها. ...نشد، می خواستم روی شعار «ما می‌گیم شاه نمی خوایم، نخست وزیر عوض میشه» جوابتو بدم، نگرفت!
نیکان: خب چی می‌گی؟
نیک‌آهنگ: گمونم دیشب نشنیدی رفیقم چی می‌گفت! گفت که بازگشت بناپارت هم نمیتونه جلوی اومدن سپاهی‌ها رو بگیره!
نیکان: یعنی بناپارتیسم هاشمی؟
نیک‌آهنگ: اون می گفت دیگه. خیلی هم البته جالب بود. می‌گفت هاشمی فرده، سپاه تشکیلاته. هر چقدر هم هاشمی بخواد با آمریکایی‌ها کنار بیاد از پس اینا بر نمیاد. در ضمن اینا ساکت نمی‌مونن، اینقدر مدرک دارن که رو کنن.
.
.
.
چند ساعت بعد:
نیکان:مرده‌شورتو ببرن! مرتیکه دگم!
نیک‌اهنگ: چت شده؟
نیکان: این همه بهت التماس می‌کنم، خب رای بده دیگه!
نیک‌آهنگ:بی‌خیال...
نیکان: ببین همون انتقادای حسین رو ازت می کنم‌ها! بعدش هم رگ سیدی‌ات گل می‌کنه، داغ می‌کنی، بعدش هم پشیمون می‌شی که چرا بیخودی داغ کردی!
نیک‌آهنگ: خب ابله دراز خیکی! حرف زیادی نزن، چوب زیادی هم نخور!
نیکان:...حالا نمیشه رای بدی؟
...
توضیح: از درج ادامه این گفتمان معذوریم!
Tuesday, June 07, 2005
نیکان علیه نیک‌آهنگ-۲
نیکان: خائن! تو داری خیانت می‌کنی!
نیک‌آهنگ:باز تو شروع کردی؟
نیکان: تو می دونی چند نفر دارن به خاطر تو روز ۲۷ خرداد توی خونشون می‌نشینن؟
نیک‌آهنگ:من که از کسی نخواستم تحریم کنه! من که رهبر سیاسی نیستم، فقط نظرم رو می‌نویسم.
نیکان: نخیر! تو داری ذهن مردم رو خراب می‌کنی!
نیک‌آهنگ: یعنی این همه وبلاگ طرفدار معین اثر بخش نیست؟ همه‌شون دارن تبلیغ می کنن. من که نمی‌گم کسی رای نده. می‌گم به این نتیجه رسیدم اونایی که رای نمی‌دن منطقی ترن. همین.
نیکان:دِ همین دیگه. تو داری تبلیغ می‌کنی، و باعث می‌شی آمریکا به ایران حمله کنه!
نیک‌آهنگ: چرا چرت و پرت می‌گی؟
نیکان: تو باعث می‌شی نظامی‌ها سر کار بیان!
نیک‌آهنگ: دیگه چی؟
نیکان؛ تو باعث می‌شی هاشمی رئیس جمهور شه!
نیک‌آهنگ: چطوری هاشمی و نظامی‌ها می‌تونن هردو شون رای بیارن؟ انتخابات ائتلافی؟
نیکان:چرا همه‌اش صدای منو در میاری؟
نیک‌آهنگ: آخه مرتیکه جاهل! تو کلی وقته از ایرون دوری، همه‌اش هم توی‌ مخیله‌ات بوده که اصلاح‌طلب‌ها اگر رای بیارن جلوی راستی‌ها رو می‌گیرن. مگر خاتمی با ۲۲ میلیون رای تونست همین اکبر گنجی رو آزاد کنه؟ مگر تونست احمد باطبی رو آزاد کنه؟ مگر تونست بلایی که سر دانشجوها آومد رو جبران کنه؟...
نیکان: دِ اشتباه تو اینجاس! معین می تونه!
نیک‌آهنگ: زرشک! معین که توی دانشگاه شیراز گروه فشار داشت، رو فراموش کنیم، معین ستاد انقلاب فرهنگی رو هم فراموش کنیم، مدیریت کشکی معین رو هم از یاد ببریم...بابا! معین از جنس خودشونه! اینا همه‌اش حرفه!
نیکان:خائن!
نیک آهنگ: تو چی زرت و پرت می‌کنی ابله ترانزیستوری؟
نیکان: گریه می‌کنم‌ها!
نیک‌آهنگ: به "هسته‌ام"!
نیکان: بی‌ادب!
نیک‌آهنگ: بی‌هسته!
نیکان‌: حالا نمیشه رای بدی؟
نیک‌آهنگ: نه!
نیکان: اشتباه می‌کنی‌ها!پشیمون می شی!
نیک‌آهنگ: من از اینکه چهار سال پیش رای دادم پشیمونم!
نیکان:غلط کردی پشیمونی!
نیک‌آهنگ: حالا مثلا برای دفاع از دموکراسی داری به من فحش میدی ؟
این بحث تمامی ندارد!
مبارکه سینا! مبارکه امید!شیرینی فراموش نشه!..
تقی رحمانی، اميد معماريان، سينا مطلبی، علی رضا جباری و آشوربانيپال بابلا برنده جايزه هلمت هامت شدند...
اصل خبر
آقای خاتمی خود چه هزینه‌ای کرده‌اند؟-نامه رضا علیجانی
...ظاهراً از رياست‌ جمهوري‌ براي‌ اعمال‌ و اجراي‌ قوانين‌ رسمي‌ جمهوري‌ اسلامي‌ كاري‌ برنمي‌آيد. ايشان‌ در گذشته‌ نمي‌توانسته‌اند از اين‌ قوانين‌ در جايي‌ كه‌ به‌ نفع‌ حقوق‌ مردم‌ و در دفاع‌ از آرمان‌ والاي‌ آزادي‌، به‌ عنوان‌ بزرگترين‌ خواسته‌ انقلاب‌ بزرگ‌ مردم‌ ايران‌ عليه‌ استبداد وابسته‌ سلطنتي‌ است‌، دفاع‌ كنند. و اينك‌ نيز نه‌ مي‌توانند و نه‌ شايد مي‌خواهند چنين‌ كنند و هزينه‌هاي‌ فردي‌ آن‌ را بپردازند. اما از آن‌ جا كه‌ آقاي‌ خاتمي‌ را فردي‌ بافرهنگ‌ و باوجدان‌ مي‌دانم‌ (هر چند گاهي‌ اوقات‌ كمتر به‌ وجدانشان‌ مراجعه‌ می‌کنند!) از ايشان‌ مي‌پرسم‌ آقاي‌ خاتمي‌! بعدها وقتي‌ گرد و غبار حوادث‌ خوابيد و هنگامي‌ كه‌ در خلوت‌ خود و به‌ دور از برخي‌ حملات‌ و انتقادات‌ تند و غيرمنصفانه‌ به‌ شما كه‌ در عكس‌العمل‌ به‌ آن‌ها مي‌توانيد در درونتان‌ حق‌ به‌ جانب‌ باشيد، در تنهايي‌هاي‌ خود با نهيب‌ سخت‌ وجدان‌ فردي‌تان‌ به‌ خاطر ترجيح‌ مصلحت‌ها بر حقيقت‌ها و پيمان‌ها، آن‌ هم‌ نه‌ مصلحت‌ مردم‌ و ميهن‌، چه کار خواهید کرد؟
اما همانطور كه‌ به‌ نماينده‌ ايشان‌ در هيئت‌ رسيدگي‌ به‌ وضعيت‌ زندانيان‌ سياسي‌ گفتم‌ «آقاي‌ خاتمي‌ در لحظه‌ لحظه‌ زندان‌ و سختي‌هايي‌ كه‌ زندانيان‌ و خانواده‌هاي‌ آن‌ها، به‌ ويژه‌ خيل‌ دانشجويان‌، نويسندگان‌، روزنامه‌نگاران‌ و فعالان‌ سياسي‌، تحمل‌ مي‌كنند؛ سهيم‌اند و بايد روزي‌ پاسخگو باشند.» ايشان‌ سخنان‌ بزرگي‌ را در سيستمي‌ با تحمل‌ اندك‌ و كوچك‌ مطرح‌ كردند و جمع‌ وسيعي‌ از دانشجويان‌ با اعتماد به‌ اين‌ حرفها وارد صحنه‌هاي‌ بي‌پشتوانه‌اي‌ شدند كه‌ سر و كاري‌ جز با فشارهاي‌ جسمي‌ و رواني‌ زندان‌ و سلول‌هاي‌ انفرادي‌ نداشت‌. هر چند نسل‌ من‌ و امثال‌ من‌ (كه‌ خرداد ۸۲ براي‌ پنجمين‌ بار در طول‌ عمرم‌ بودكه‌ بازداشت‌ مي‌شدم‌ و بازجويي‌ پس‌ مي‌دادم‌ و اينك‌ هفتمين‌ سالي‌ است‌ كه‌ زندان‌ آقايان‌ را تجربه‌ مي‌كنم‌، همانطور كه‌ دوست‌ هم‌پرونده‌ ديگرم‌ چهاردهمين‌ سال‌ زندانش‌ را تجربه‌ مي‌كند)، و بزرگان‌ و افراد نسل‌ قبل‌ از ما با دعوت‌ و دعوتنامه‌ آقاي‌ خاتمي‌ (هر چند ايشان‌ پيمان‌هايي‌ با همه‌ بست‌) پاي‌ به‌ اين‌ ره‌ ننهاده‌ايم‌ و بر اساس‌ ايمان‌ به‌ عقايد و آرمان‌هايمان‌ و عشق‌ و علاقه‌ به‌ ملت‌ و ميهن‌ خود، در حد توان‌ اندك‌مان‌ كوشيده‌ايم‌ و طلبكار هيچكس‌ هم‌ نيستيم‌. اما در برابر هزينه‌هايي‌ كه‌ سه‌ نسل‌ مسن‌ و ميانسال‌ و بويژه‌ جوان‌ در اين‌ راه‌ پرداخته‌ و مي‌پردازند، آقاي‌ خاتمي‌ خود چه‌ هزينه‌ای کرده‌اند؟
نامه رضا علیجانی
خوبی مبارزه-عباس معروفی
...ابن سينا می‌گويد: «اگر برای يک غلط هزار دليل بياوری می‌شود هزار و يک غلط»...
اصل مطلب
Monday, June 06, 2005
راه اصلاح طلبي لزوما از بالا نمي‌گذرد-احمد زیدآبادی
از میان جماعت ملی-مذهبی، سالم‌ترینشان و پای مردترینشان همین احمد است. من که از مطلب "زید" خیلی حال کردم.
نیکان علیه نیک‌آهنگ
نیکان: مرد حسابی، این چه کاری بود کردی؟
نیک‌آهنگ: کدومش رو می‌گی؟
نیکان: همین که واسه حسین درخشان نوشتی!
نیک‌آهنگ:چیه؟ باز هم تند رفتم؟
نیکان: تند رفتی؟ آخه مرد حسابی، حسین از تو انتقاد کرد، از طرز فکرت، از کاریکاتورت...تو قضیه رو شخصی کردی...
نیک‌آهنگ: ببین، اولا لحن حسین بی ادبانه بود. ثانیا، اگر می‌خواهد به کسی حال پخش کند و برای خوشحال کردنشان حال مرا بگیرد، رسما اعلام کند!
نیکان: مرد مومن، حسین بلد نیست درست حرف بزند، اقلا حرمت دوستی‌را نگاه می‌داشتی و در باره قرار و مدارهای احتمالی چیزی نمی نوشتی.
نیک‌آهنگ: ببین، حال تو را هم می‌گیرم‌ها! حسین یک فعال اجتماعی سیاسی است، نه سیاست‌مدار. به عبارتی یک گروه فشار یک نفره است که خیلی هم قبولش دارم. ولی وبلاگ‌نویسی اش باعث نمی‌شود که "حق" باشد. من هم "حق" نیستم. نظر خودم را دارم، پای حرفم هم ایستاده‌ام.
نیکان: ببین، آدم از خود راضی، تو فقط به معین گیر داده ای، و بقیه را ول کرده‌ای، خب صدای خیلی‌ها در می‌آید!
نیک‌آهنگ: مگر تو کاریکاتورهای هفته نامه مهر را یادت نیست؟ چه کسی به اندازه من همین دوم خردادی‌ها را نقد می‌کرد؟ چند در صد کارهای انتقادی من از دو خردادی‌ها سانسور شد؟ آفتاب امروز یادت رفت؟ دوران امروز یادت رفت؟ بنیان یادت رفت؟ حیات نو یادت رفت؟ ... آن موقع همه اش کارهای ضد جناح راست مرا سانسور نمی کردند. آن استفاده جماعت دوم خردادی درست بود یا نبود؟
نیکان: الله اکبر!قبول، ولی...
نیک‌آهنگ:یادت رفت سال ۸۰ که برای بحث در باره سیاست‌های غلط وزارت نیرویی‌ها خاتمی از من خواست به دفترش بروم، بعدش پیشنهاد کردم هر روز یک کاریکاتور تند انتقادی برایش بکشم ولی جماعت بادمجان دور قاب‌چین زیرآب ماجرا را زدند؟ چه کسی حاضر بود خاتمی را نقد کند؟ مشارکتی‌های متملق؟
نیکان: ببین، از اصل ماجرا دور نشو! برخوردت با حسین شخصی بود.
نیک‌آهنگ: ببین، قبول دارم . کمی عصبانی شدم. البته خیلی هم جلوی خودم را گرفتم که به حسین بگویم "تناقض" یعنی چه! هزار و یک نکته وجود داشت...
نیکان: ببین، حرف را نچرخان! تو چرا به اصلاح‌طلب‌ها گیر می‌دهی؟
نیک آهنگ: چون فکر می‌کنم به حرف‌های خودشان اعتقاد ندارند! چون اعتقافد دارم حداقل حمایتی را که باید از روزنامه‌نگاران و دانشجویان می کردند، نکردند. چون می خواستند بقیه هزینه بدهند، ولی خودشان به کار و کاسبی خودشان برسند.
نیکان:راستش را بگو، از هاشمی چقدر گرفتی؟ چقدر سیبیلت را چرب کردند؟
نیک‌آهنگ: سیبیل من یا سیبیل بهترین دوستم را؟ که هر روز برای راضی کردن هاشمی علیه "قالیباف" می‌نویسد؟ اگر می‌خواستم نان آنها را بخورم که اینجا اینقدر خفت نمی‌کشیدم و توی خشک‌شویی ۱۵ ماه کار نمی‌کردم، اینهمه به ریشم خندیدند، چیزی گفتم؟ چون می‌خواستم سالم زندگی کنم؟ یادت رفت آن روزی که حسین نوشت خدا را شکر که پدرم برایم پول می فرستد تا هر کاری را نکنم...
نیکان: باز که داری تند می روی! حسین منظورش تو نبود که...
نیک‌آهنگ: وقتی از طرف ...به من زنگ می زنند و می گویند اگر به نفع ایشان کار کنی و برای ایشان مطالب خوب بنویسی، مشکل برگشتنت حل می‌شود،آنوقت وقتی همان کاریکاتور ساده "روز' را می کشم، نزدیکانم را درایران می لرزانند و می‌ترسانند،...
نیکان:خب تعادل را رعایت کن...
نیک‌آهنگ: تعادل یعنی سکوت؟ یعنی وقتی می بینی جماعت مشارکتی راست راست راه می‌روند و دروغ می‌گویند، خفه شوم؟
نیکان: نه، ولی ...
نیک‌آهنگ: ولی چی؟
نیکان: منظورم اینه که وقتی گیر می‌دهی، گیر ندهی!
نیک‌آهنگ:چی؟ تو هم به کرسی‌شعر گفتن افتاده ای؟

این مکالمه هنوز ادامه دارد
یک کلام از حسین درخشان،چند کلام با حسین درخشان
دوست عزیزم حسین درخشان این مطلب را نوشته که از او متشکرم. انتقاد کرده، حرفش هم قابل درک است. چند نکته را احتمالا نمی‌فهمد، که برایش توضیح می‌دهم.

حسین، این نگاه من است. قرار نیست که مثل تو بیاندیشم!
نمی دانم کجای کاریکاتورم یا انتقادم متناقض است؟ اعتقاد دارم که معین اگر می‌خواست مسیر را درست طی کند، باید محکم‌تر و تندتر می‌بود. حالا دوست عزیزم که بشدت پایبند اصول است، چرا عصبانی شده، من نمی دانم. معتقدم که خروج اصلاح‌طلبان از حاکمیت منطقی تر از ماندن به هر قیمتی است. من نگاه اکبر گنجی، زید آبادی و در این مورد خاص، عباس عبدی را می‌پسندم.
اشتباه دیگر حسین هم این است که من اصلا نمی‌خواهم اصلاح‌طلب‌ها تبدیل به سازگارا شوند! گمان هم نمی‌کنم که اینها برای دریافت کمک به سراغ لابی طرفدار اسرائیل بروند.

اگرحسین امروز طرفدار X می شود، فردا طرفدار معین، و یا هر کسی که رفت و آمد او به تهران را تضمین و یا در صورت بروز مساله ای، مشکلش را حل می‌کند، من چنین باوری ندارم.

حسین بر گردن من حق دارد چرا که وبلاگ نویسی را از او یاد گرفته‌ام، ولی نگاه سیاسی اش را نمی پسندم، همینطور بخش عمدهُ نگاه اجتماعی، انسانی و اخلاقی‌اش(که فقط به خودش ربط دارد!) را. اگر حسین باقی ماندن مشارکتی‌ها را به هر قیمتی می پسندد، من نمی‌پسندم. گمان هم نکنم در چند سال گذشته انتقادم از این جماعت اندکی کم شده باشد. حرف من از آبان ۸۰ همین بوده، عوض هم نشده است. دوستان زیادی هم در میان این جماعت دارم، ولی دوستی مانع اظهار نظرم نشده و نخواهد شد. بازی جدید این جماعت را هم باور ندارم، و آن را تنها در حد یک تاکتیک می بینم.

روزی که سوال‌هایم را از ایشان شروع کردم، گفتند پاسخ می‌دهند. ندادند. من آنرا تناقض می‌دانم. ادعای پاسخ‌گویی و بعد سکوت؟

در هر صورت، حسین جان، دوستت دارم. تو دوست خوبی بوده‌ای و خواهی بود. عصبانی هم نباش...آب یخ بدم خدمتتون؟سفرت هم بی خطر...