اگر طرفدار حقوق زنان باشيد، وبلاگی است که گرومبی میزند توی سر مردان و فاعليت زنانه را فرياد میزند، حتی اگر دروغين باشد.
اگر طرفدار هايدگر باشيد، وبلاگی است طرفدار نوعی اقتدار گرايی توجيهی دردناک. مرکز پرگار عالم وجود است و کسی درکش نمیکند.
اگر طرفدار معامله با حکومت هستيد، وبلاگی است که يکی به نعل بزند و يکی به ميخ، در نهايت هم منفعت حرف اول را میزند.
اگر طرفدار ماست بودن هستيد، وبلاگی که آسه بياید آسه برود و گربه شاخش نزند!
اگر طرفدار خاتمی و اصلاحات هستيد، و در عين حال میخواهيد گی هم باشيد، وبلاگی که بگوید خاتمی خيلی خوبه، ولی ننوشته باشد که خاتمی در هاروارد در باره حکم همجنسبازی يا همجنسخواهی چی گفته است!
اگر طرفدار رضا پهلوی و بوش هستيد، وبلاگی که ظاهرا حرف از دموکراسی بزند و منادی نفی خشونت... ولی طرفدار بمباران ایران و اعدام همه آخوندها باشد!
اگر نیکآهنگ هستید، وبلاگی که انگشت توی چشم و ... ملت بکند، خدمت همه برسد، بزند توی سر مشارکت، آبروی فمینستهای افراطی را ببرد، زمین و زمان را زیر سوال ببرد و ...! ادای فیلسوفها را در نیاورد و زرتی هم ریدمان کند به هر چه روشنفکر نما! روزی ۱۰ تا مطلب پست کند و الخ.
....
اگر نظر مرا میپرسید، وبلاگ خوب وبلاگی است که بودنش از نبودنش بهتر است، وبلاگی که خواننده با آن ارتباط برقرار کند.
مصور باشد، از تغییر فرم برای ارائه محتوا بهره بگیرد، مبتکرانه باشد، با وبلاگهای دیگر فرق کند...
تعریف هرکدام ما از وبلاگ شخصی است، باید هم باشد. هر کدام ما وبلاگی را میپسندیم که منطبق بر انگارههای ذهنیمان باشد. متنوع باشد، خالقش پرتوان باشد و به خاطر عدم توانایی غر نزند که دیگر وبلاگها به درد نمیخورند.
من روزی ۲۰-۳۰ وبلاگ را مرور میکنم. از بیخاصیتترین وبلاگهایی که متعلق به دوستانم هستند، تا کرمکیترینهایشان را. البته گاهی این رقم به ۱۰۰ تا هم رسیده. بستگی به انگیزه داشته و وقت.
از میان وبلاگهای جدید،
حاجیواشنگتن را میپسندم. کاملا خبری است و تحلیلی، پرکار و بیادعا. از وبلاگ
ایمان امروز که دارد داد میزند بابا ما هم هستیم خیلی خوشم میآید! نوشتههای
حامد قدوسی را هم دوست دارم که زور میزند اقتصاد را سادهتر به من بیسواد حالی کند ولی یادش میرود که گاه نفس کمالگرایش را باید مهار بزند!!!! عاشق فتوبلاگ
سام جوانروح هستم! چقدر زنده و فعال!
کسوف و
کورش عليانی را هم دوست دارم. وبلاگ
مهدی زارع زلزله شناس را هم هکذا!
الپر را هم که خیلی!
یادم رفت تملق بگویم!
ملکوتیان را هم ...! دنیایی که به امید رسیدن به ملکوت نباشد که دنیا نیست! منتهی
یکیشان به یادت میآورد که آدم ملکوت را به سیبی فروخت! البته آن هم به خاطر اینکه حوا رویش اثر فاعلانه فمینیستی گذاشت!
از وبلاگهایی که منت سر آدم میگذارند تا بعد از ۴-۵ روز چیزی پست کنند هم دل خوشی ندارم.
در ضمن مگر ممکن است وبلاگ
سردبیر خودم را نخوانم؟
وبلاگهای فمینیستهای بیعمل را هم میخوانم. کسانی معتقد به ازدواج سنتی نیستند و ادعایشان آسمان را فراخ کرده، ولی به خاطر آمدن به این طرف دنیا ازدواج کردهاند را حتما! هه هه هه...
زن نوشت را قدیم بیشتر میخواندم، همینطور وبلاگ
مصطفی قاجار را.
آرش غفوری و ... جماعت تنبل هم نشده باشند، فاقد خصیتیناند!
از وبلاگی که دچار یبوست مزمن است و طرف زور میزند روزی ۳ خط از وجودش خارج کند هم هیچی. البته منظورم اهالی ادمونتون نیستها!
از وبلاگی که نویسندهاش خودش را چیزی نشان دهد که نیست، اصلا! ولی میخوانمش برای وقت مبادا که بخواهم حال طرف را جا بیاورم.
وبلاگهایی هم هستند که دیر به دیر "آپ" میشوند، ولی دوستشان دارم!
ف.م.سخن و
محمد درویش و
نقطه ته خط از آن جملهاند.
تازگی هم مشتری وبلاگ
گوشزد شدهام.
***
بگذریم، همه داستان بر سر این است که هر کدام ما وبلاگی را دوست داريم که با روحیهمان سازگار باشد.